ترجمه نهج البلاغه

فتح الله کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 651/ 607
نمايش فراداده

حکمت 372

(و قال عليه السلام: رب مستقبل يوما ليس بمستدبره) بسا استقبال كننده اى در روزى كه نيست پشت بركننده آن روز، بلكه دريافته است او را مرگ جانسوز (و مغبوط فى اول ليله) و بسا كسى كه آرزو شده است خوشحالى او در اول شب (قامت بواكيه فى اخرها) كه برخاستند گريه كنندگان آن در آخر آن شب فرق ميان مغبوط و محسود، آن است كه مغبوط، مطلوب است مثل نعمت او با عدم زوال آن نعمت از او، ولى محسود مطلوب است زوال نعمت او با حصول آن مر طالب را كه حاسد باشد.

حکمت 373

(و قال عليه السلام: الكلام فى وثاقك) كلام در بند تو است و در تحت تصرف تو است (ما لم تتكلم به) مادام كه تكلم نكرده اى به آن كلام (فاذا تكلمت به) پس چون تكلم كردى به آن (صرت فى وثاقه) گرديدى تو در بند آن (فاخزن لسانك) پس نگاه دار زبان خود را در خزانه دهان (كما تخزن ذهبك) همچنانكه در خزانه مى نهى طلاى خود را (و ورقك) و نقره خود را (فرب كلمه) پس بسا كلمه اى كه (سلبت نعمته) ربود نعمتى را (و جلبت نقمه) و كشيد بدى و زشتى را به جهت عدم جواز اتيان آن بر لسان.

سخن گفته دگر باز نيايد به زبان اول انديشه كند مرد كه عاقل باشد تا زمانى دگر انديشه نيايد كردن كه چرا گفتم و انديشه باطل باشد

حکمت 374

(و قال عليه السلام: لا تقل ما لم تعلم) مگوى چيزى را كه ندانى (بل لا تقل كلما تعلم) بلكه مگوى هر چيزى را كه دانى از سخنان بى فايده مالايعنى (فان الله سبحانه قد فرض) پس به درستى كه حق سبحانه و تعالى فرض كرده (على جوارحك كلها) بر همه اعضاى تو (فرائض يحتج بها عليك) فريضه هاى معين كه حجت مى آورد به آن فرايض بر تو و تو را ملزم مى سازد (يوم القيمه) در روز قيامت.