(ان لا يعرف قدره) آن كه نشناسد قدر خود را چه جاهل بودن مرد به مرتبه خود جهلى فاحش است زيرا كه آن مستلزم رذائل است مثل عجب و تكبر و غير آن از اوصاف ذميمه مهلكه و دع وى غيرحق كردن چون معاويه.
(و لا يهلك على التقوى) و هلاك نمى شود بر راه پرهيزكارى.
(سنخ اصل) رسوخ اصل يعنى اصل راسخ و طينت استوار.
(و لا يظما عليها) و تشنگى نمى برد بر پرهيزكارى به معرفت حق.
(زرع قوم) زراعت هيچ گروه.
يعنى كسانى كه معارف الهى و امتثال اوامر و نواهى در زمين نفس خود بكارند و به آب زلال و تقوى سيراب گردانند آن زراعت را از خشكى و پژمردگى ايمن شود و بر آن را كه سرمايه نجات و رفع درجات است به احسن وجه بردارند و چون حال بر اين منوال است: (فاستتروا ببيوتكم) پس پنهان شويد در خانه هاى خويش و تاج خودنمائى و رعنائى از سر بنهيد و قطع نمائيد ماده فتنه را كه سانح مى شود از اجتماع شما بر منافرات و مفاخرات.
(و اصلحوا ذات بينكم) و اصلاح كنيد در ميان مردمان به فرموده حضرت منان كه: (و اصلحوا ذات بينكم) چه آن سبب قطع ماده فتنه و شين است.
(و التوبه من ورائكم) و توبه كه آن بازگشت است به جانب خداى تعالى و پيشمانى از گناه در پس شما است زيرا كه اين زمان روى شما به جانب گناه است و چون عنايت الهى در رسد به سبب اخلاص شما روى دل شما را از معصيت بگرداند به جانب طاعت.
(و لا يحمد حامد) و بايد كه حمد و ستايش نكند هيچ ستايش كنن ده اى در روزگار.
(الا ربه) مگر پروردگار خود را چه او منعم على الاطلاق است و سزاوار تعظيم و اجلال.
(و لا يلم لايم) و بايد كه ملامت نكند هيچ ملامت كننده اى.
(الا نفسه) مگر نفس خود را زيرا كه تقصير از نفس او صادر گشته نه از جانب او سبحانه.