ترجمه نهج البلاغه

فتح الله کاشانی

نسخه متنی -صفحه : 651/ 637
نمايش فراداده

حکمت 456

(و قال عليه السلام: ان لبنى اميه مرودا) به درستى كه بنى اميه را جاى مهلت داده نيست يا محل مراد و مقصودى است يا موضع آمد شده است (يجزون فيه) كه رانده مى شوند در آن و آن مدت دولت ايشان است.

يعنى مادام كه ايشان متفق الكلمه باشند و ثابت قدم بر اجتماع و اتفاق خود دولت ايشان باقى خواهد بود (ثم كادتهم الضباع) پس از آن كيد و مكر كنند به ايشان تا كسانى كه مانند كفتار بودند در رذالت و خساست و سبعيت (لغلبتهم) هر آينه غالب گردند بر آنان و ايشان را مغلوب و مقهور سازند سيد قدس سره مى فرمايد كه: (و المرود هيهنا مفعل بمعنى الارواد) يعنى (مرود) در اين گفتار، مصدر ميمى است به معنى ارواد (و هو الامهال و الانظار) و آن به معنى مهلت دادن است و واگذاشتن (و هذا) و اين كلام (من افصح الكلام) از فصيح ترين كلام است (و اغربه) و غريبترين و عجيبترين كلام است (فكانه عليه السلام شبه) پس گوييا آن حضرت تشبيه فرموده (المهله التى هم فيها) مهلتى را كه بنى اميه واقعند در آن (بالمضمار الذى يجرون فيه) به ميدانى كه روان مى شوند در آن (الى الغايه) تا پايان آن (فاذا بلغوا منقطعها) پس چون رسيدند به محل انقطاع آن (انتقض نظامه م بعدها) شكسته شد نظام و پيوستگى ايشان بعد از آن.

حکمت 457

(و قال عليه السلام: فى مدح الانصار) و فرموده آن قدوه ابرار در مدح انصار سيداخيار (هم و الله ربوا الاسلام) به حق خدا كه ايشان تربيت دادند اسلام را (كما يرب الفلو) همچنانكه تربيت داده مى شود اسب كره جنس به تعظيم و اكرام و تشبيه تربيت اسلام به تربيت (فلو) حسن رعايت است.

يعنى انصار آنچه كمال حسن رعايت اسلام بود بجاى آوردند (مع غنائهم) با وجود توانگرى و بى نيازى ايشان (بايديهم السباط) به دستهاى خودشان كه گسترده شده در سخاوت (و السنتهم السلاط) و زبان هاى خودشان كه تيز بود با فصاحت و بلاغت