هر كس يقين كند كه مزد بخشش به او مى رسد، در عطا گشاده دست گردد.
روزى به ميزان كوشش فرا مى رسد.
آن كه در صرف مال اندازه نگاه دارد، درويش نگردد.
عيال اندك يكى از دو راه آسايش است دوستى با مردمان، نيمى از خرد است. اندوه، نيمى از پيرى است.
شكيبايى، به اندازه گرفتارى بر دل فرود آيد. هر كس كه به هنگام مصيبت دست دريغ بر زانو كوبد، مزد بردبارى از دست بدهد.
بسا روزه دار كه از روزه جز گرسنگى و تشنگى بهره اى نبرد و بسا شب زنده دار كه از عبادت شبانگاهى جز رنج و بى خوابى نيابد. خوشا خواب عارفان خردمند و روزه گشودن آنان.
ايمان خويش، با صدقه دادن نگاهداريد، و اموال خويش را از زكات پناهگاه سازيد، و بلا به دعا بگردانيد.
از سخنان مولا (ع) به كميل فرزند زياد نخعى. كميل فرزند زياد گفت: اميرمومنان (ع) دست مرا گرفت و مرا به سوى گورستان برد. پس آنگاه كه به صحرا رسيد، از پرده دل آهى دراز بركشيد و چنين گفت: اى كميل بن زياد: همانا كه دل پيمانه معانى است ، و بهترين آن گنجاترين آنست. اينك آنچه به تو مى گويم از من به ياد بسپار. مردمان بر سه گروهند: عالم ربانى، آموزنده راه رستگارى فرومايگان ناكس كه در پى هر بانگ روانند و باهر باد به سويى مى گرايند، به نور دانش روشنى نمى گيرند، و به پايگاهى استوار پناه نمى جويند. اى كميل، دانش بهتر از مال است، چه، دانش نگاهبان توست اما مال را بايد كه تو نگهبان باشى. مال به انفاق مى كاهد اما دانش به بخشش مى افزايد. آنكس كه به مال تو به تو روى آورد، با تهيدستى تو از تو روى بگرداند اى كميل، دانش بر ذمه دانشمند دينى است به سود بى دانشان و انسان به دانش در زندگانى فرمانروايى است و پس از مرگ ياد نيكو بر جاى گذارد. دانش فرمانگزار است و مال فرمانبردار. اى كميل، گنجوران به صورت زنده اند و به معنى مرده، اما دانشمندان به حقيقت، كه تا روزگاران باقى است، اگر چه كالبدشان نابود است اما يادشان در دلها موج ود است. (آنگاه به سينه خود اشارت كرد و گفت): هان كه در اين سينه دانش فراوان است. كاش دانش اين گنجينه را فراگيرندگانى مى يافتم. آرى كسانى هستند كه به سرعت آن را فرا مى گيرند، اما از آنان ايمن نيستم، كه گروهى از آنان، دين را دست افزار دنيا مى سازند و با نعمتهاى خداى بر بندگان او برترى مى فروشند و با حجتهاى حق با دوستان او به جدال بر مى خيزند و مى ستيزند. گروهى ديگر به كردار و رفتار، دانندگان حقيقت را به تقليد پيروى مى كنند، اما از رموز و نكته هاى حقيقت بى بصير تند و به نخستين شبهه كه بر آنان عارض گردد، شك در دلشان رخنه كند. نه اين گروه را مى پسندم نه آن گروه را! دسته اى ديگر، اسير لذتند و زبون شهوت، يا دل باخته مال اندوختن و تشنه مال انباشتن. در هيچ كار دين را نمى پايند چارپايان چرنده بيش از هر چيز به آنان مانند. پس، دانش، اين چنين به مرگ دانشمند بميرد.
بار خدايا چنين است! اما زمين از كسانى كه دين خداى را به حجت برپاى دارند تهى نماند. خواه شهره و آشكار باشند يا خائفانى نهان از چشم تا برهانهاى حق و نشانه هاى روشن او از ميان نرود اما اينان چندند و كجايند؟ به خداى سوگند كه به شمار بس اندكند و به منزلت بس بسيار. خداى حجتها و نشانه هاى روشن خويش بوسيله آنان نگاه مى دارد تا آن را به نظيران خويش به امانت بسپارند و در دل اشباه خويش كشت كنند و بارور سازند. دانش، آنان را به حقيقت بينايى، رهنمونى مى كند و آن را با آرامش يقين به كار مى بندد پارسايى و پرهيز را كه متنعمان ناز پرورد دشوار مى شمارند آسان مى گيرند، و با آنچه نادانان از آن به هراس اندرند خو دارند. در دنيا با كالبدى زندگانى مى كنند كه روح آن كالبد به محل اعلى وابسته است. اينانند جانشينان خداى بر روى زمين و فراخوانندگان بدين خداى. وه، كه به ديدارشان چه مشتاقم! اينك اى كميل، هر گاه كه مى خواهى باز گرد.
انسان، زير زبان خويش پنهان است.