مردم را روزگارى دشوار و جان گزا فرا رسد كه در آن، توانگر، خلاف فرمان خداى سبحان كه فرمايد: و لاتنسوا الفضل بينكم (احسان پروردگار را در ميان خود فراموش مكنيد) مال خويش به دندان گيرد و از بخل انفاق نكند حالى كه بر او چنين فرمان نرفته است. در آن روزگار، اشرار بلندپايه گردند و اخيار خوارمايه شمرده شوند، و به درماندگان كه توان مالى ندارند قوت فروشند، حالى كه پيغمبر خداى (ص) فروختن قوت را به درماندگان نهى فرموده است.
دو كس در عقيده به من هلاك گرديدند: دوستدار گزافكار و دروغساز دروغزن. (سيدرضى گويد: اين سخن مانند كلام ديگر مولا (ع) است كه فرموده است: دو كس در عقيده به من هلاك گرديدند: دوستدار زياده رو و دشمن بس كينه توز).
از مولا (ع) معناى توحيد و عدل را پرسيدند، گفت: توحيد آنست كه خداى را به تصور درنياورى، و عدل آنكه در افعال خداى گمان بى حكمتى نبرى.
آنجا كه بايد سخن خردمندانه گفت و حالى كه سخن عين مصلحت، خاموشى پسنديده نباشد، و آنجا كه سخن حكيمانه نتوان گفت، گفتن زيبنده نباشد. در دعاى طلب باران فرمود: (اللهم اسقنا ذلل السحاب دون صعابها) بار خدايا ما را با ابرهايى كه همچون شتران رام باشد سيراب كن، نه با ابرهايى كه چون شتران سركشند. (سيدرضى گويد: اين سخن از سخنانى است كه زيبايى آن شگفتى آور است. مولا (ع) ابرهاى تندرزاى و برق انگيز و بادپيما و صاعقه خيز را به شتران سركش كه روى دو پا بلند مى شوند و ركاب نمى دهند و نمى گذارند بار بر آنها گذارند، و سوار خود را بر زمين فرو مى افكنند مانند كرده است، و ابرهايى را كه از اين پديده هاى ترسناك خالى است به شتران ذلول كه به آسانى از آنها شير مى دوشند و سوارى را رام و دست آموزند).
به حضرتش عرضه داشتند كه اى اميرمومنان چه بودى اگر سپيدى موى را دگرگون مى ساختى، آنگاه گفت: سياه كردن موى سپيد زيور است، و ما قومى ماتم زده ايم.
پاداش مجاهدى كه در راه خداى شهيد گردد بيش از پاداش آن كس نيست كه با همه توانايى پاكدامان باشد، همانا كه انسان پاكدامان در آن مرز خجسته است كه فرشته اى از فرشتگان گردد.
قناعت، مالى است پايان ناپذير. (سيدرضى گويد: بعضى از عامه، اين سخن را از رسول مكرم (ص) روايت كرده اند).
مولا (ع) وقتى زياد بن ابيه را در كشور ايران جانشين عبدالله بن عباس براى اداره آن سامان كرد در ضمن سخنانى مفصل او را از زياده ستاندن خراج نهى فرمود و گفت: عدل به كار بند واز سختگيرى ناروا و گرايش به بيداد بپرهيز، چه توده مردم را سختگيرى ناروا موجب وطن گريزى گردد، و گرايش به بيداد مايه خونريزى.
سنگينتر گناه آن است كه مرتكب، آن را سبك شمارد.
خداى سبحان آنگاه مردم نادان را به آموختن دانش مكلف شناخت كه ارباب دانش را به تعليم دادن آنان مسئول ساخت.