نشانه ايمان آنست كه راست گفتن بر دروغ اختيار كنى اگر چه تو را از آن راست زيان انگيزد و از آن دروغ سود خيزد، و به بيش از عمل سخن نگويى و هنگامى كه سخن از ديگرى مى رود از خشم و كيفر خداى بترسى.
حکمت 451
تقدير الهى چندان بر قياس و حساب ما چيره است كه تدبير مايه آفت گردد. (سيدرضى گويد: اين معنى را با كلماتى ديگر در پيش آورديم).
حکمت 452
بردبارى و تانى دو همزاد توامند، و نتيجه آن دو بلندى همت است.
حکمت 453
غيبت نهايت كوشش ناتوان است.
حکمت 454
بسا كسا كه به ستايش و خوشامد گويى مردمان فريفته، گمراه گرديد.
حکمت 455
اين جهان از آن روى آفريده نشده است كه در پى به چنگ آوردن آن باشيم، بلكه خلق شد تا به آن، جهان ديگر را به دست آوريم.
حکمت 456
بنى اميه را ميدان مهلتى است تا در آن بتازند. پس آنگاه، بين آنان اختلاف افتد و در آن هنگام كفتارها بر آنان چيره گردند.
حکمت 457
در ستايش انصار فرمود: به خداى سوگند كه اينان با توانگر دلى و روح بى نيازى و با دستهاى بخششگر و زبانهاى گويا، دين اسلام را پروراندند و برآوردند، آنسان كه كره اسب از شير گرفته را مى پرورند و برمى آورند.
حکمت 458
چشم، بند ظرف حوادثى است كه از پس پشت فرا مى رسد. (سيدرضى گويد: اين سخن از استعاره هاى شگفت انگيز است. گويى حوادث پس پشت را كه فرا خواهد رسيد به ظرف تشبيه فرموده است و چشم را به بند. پس، اگر بند بگسلد، آنچه در ظرف است فرو ريزد. اين معنى در كلام پيغمبر (ص) مشهورتر و آشكارتر مى باشد. مبرد در كتاب المقتضب خود در باب لفظ با حروف اين سخن را از اميرمومنان (ع) نقل كرده است و ما در كتاب خود موسوم به مجازات آثار نبويه از آن استعاره سخن گفته ايم.)
حکمت 459
فرمانگزارى، تدبير زندگانى مردمان و سياست آيين آنان را بر عهده گرفت و قيام كرد و پيدارى نمود، تا دين استوار گشت.