علم بر دو قسم است: علم مطبوع و علم مسموع. علم مسموع را بى علم مطبوع سودى نيست.
حکمت 332
درستى فكر و تدبير وابسته به اقبال است. اگر اقبال روى كند راى صواب روى آورد، و اگر پشت كند، پشت بگرداند.
حکمت 333
عفت زيور تنگدستى است، و شكر زينت توانگرى.
حکمت 334
روزى داورى بر ستمگر، از روز ستم بر ستمديده دشوارتر است.
حکمت 335
گفتارها محفوظ ماند و نهادها در بوته آزمايش درآيد هر تن، گروگان كرده خويش است. مردم را خرد و تميز دستخوش خلل و كاستى است مگر آن را كه خداى درامان دارد. پرسندگانشان خودنماى و رياكارند، و پاسخ گويندگان به تكلف پاسخگوى. خشنودى و پرخاش، بيناترينشان را از نمودن راهى درست باز دارد و گاه باشد كه استوارترينشان در دين، به يك سخن از راه راست بگردد و به يك سخن احوالش دگرگون گردد.
حکمت 336
اى گروه مومنان، به خداى پناه جوييد. بسا آرزومندان كه به آرزو نرسند و بسا كه سراها سازند و به زودى خانه بپردازند، و بسا كه مال اندوزند و به زودى آن را رها كنند شايد آن مال را از راه باطل و از حقوق مردمان كه آن را به صاحبانش نداده اند گردآورده، و از راه حرام به آن رسيده باشند و آن را مايه گنهكارى سازند. پس تباهى آن به آنان رسد، و پشيمان و حسرتناك به سوى خداى روند. همانا كه در اين جهان و آن جهان زيان بينند، و زيانبارتر از اين دو زيانى نيست.
حکمت 337
ناتوانى از گناهكارى، مايه عصمت است.
حکمت 338
آبروى تو بر جبين تو بسته است. خواهش، آن را قطره قطره فرو مى چكاند. بنگر كه آن را نزد چه كس فرو مى چكانى.
حکمت 339
ستودن بيش از بايستگى، چاپلوسى است، و كوتاهى از ستايش درخور، از فروماندگى در گفتار يا از حسودى است.
حکمت 340
سنگين ترين گناه، گناهى است كه به جاى آورنده، آن را سبك انگارد.