نامه 032-به معاويه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

اسدالله مبشری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بدان اى فرزند كه روزى، بر دو گونه است: روزيى كه تو در پى آنى و روزيى كه آن در پى توست. پس اگر تو به سوى آن نروى آن به سوى تو خواهد آمد. چه زشت است تن به ذلت دادن به هنگام نياز، و درشتى در بى نيازى. تو را از دنيا آن سودمند است كه بدان اقامتگاه خويش بيارايى. اگر بر آنچه از دست داده اى به خيره زارى كنى پس بر آنچه به دست نياورده اى نيز زارى كن نبوده ها را با بوده ها بسنج، كه امور جهان همه همانند است. از آن زمره مباش كه تا در آزارشان نكوشى پند نپذيرند. چه، خردمند به ادب پند گيرد و چارپايان مگر به ضربت چوب به راه نيايند. اندوه چون بر دل نشيند، آن را به نيروى شكيبايى و حسن يقين از دل بزداى. هر كه اعتدال بگذاشت از راه صواب گشت. دوستى نوعى خويشاوندى است. يار صادق آنست كه دور از تو نيز صادق باشد هوس ، شريك كورى است بسا بيگانه كه نزديكتر از خويش است و بسا خويش كه دورتر از بيگانه. كسى كه دوستى ندارد تنهاست . هر كه به قدر خود بس كند، پاينده ماند. رشته پيوند بين تو با خداى، استوارتر رشته پيوند است كه مى توانى به دست آورد . آنكه پرواى تو ندارد دشمن توست. آنجا كه آز مايه هلاك است نوميدى گنج مقصود است. هر رخنه ر
ا نبايد آشكار ساخت. هر فرصت به دست نيايد. بسا كه بيناى كار در قصد خود خطا كرد و بى وقوف به مقصود رسيد. در كار ناروا درنگ بهتر، چه، هر دم كه بخواهى در آن شتاب توانى كرد. بريدن از نادان، برابر است با پيوستن به خردمند. هر كه زمانه را امين دانست زمانه به او خيانت ورزيد، و هر كه آن را بزرگ داشت، به او خوار گشت. نه هر كه تير انداخت نشانه زد. اگر سلطان را حال بگردد، زمانه بگردد. پيش از سفر، از يار راه بپرس، و پيش از خريد خانه از همسايه. زنهار كه سخنان
خنده آور نگويى گر چه از زبان ديگرى باشد. زنهار با زنان كنكاش نكنى كه رايشان را كاستى، و عزمشان راسستى است. بين زنان با فساد، پرده افكن كه هر چه اين پرده استوارتر ، آراستگى شان به عفاف پاينده تر. بيرون رفتن زنان از خانه نه چنان زشت است كه تو كسى را به خانه درآورى كه اعتماد را نشايد. اگر توانى چنان كن كه جز تو را نشناسند. زن را در كارى كه با مقام وى سازگار نيست دست مده كه زن گل خوشبوست نه قهرمان. در مهر ورزيدن و دلبستگى به او اندازه نگهدار و چندان اميدوارش مكن كه در كارى كه به او مربوط نيست دخالت كند يا به شفاعت از دگران برخيزد. زنهار كه بيجا به زن بدگمان نگردى كه اين كار، زن تندرست را به بيمارى كشاند و زن پاكدامن را به انديشه گناهكارى. هر يك از خدمتگذاران را كارى معين كن تا در برابر تو جوابگوى آن باشند و انجام دادن خدمت تو را به يكديگر تكيه نكنند. خويشاوندان را گرامى دار كه تو را پر و بال پروازند و ريشه سرافرازى و دست پيكار. اينك ، دين و دنياى تو به خداى مى سپارم و در حال و آينده، و در اين جهان و آن جهان، نيكوترين سرنوشت براى تو، از او مسئلت دارم. والسلام.

نامه 032-به معاويه

بخشى از نامه مولا (ع) به معاويه .... و گروهى بسيار از مردمان را به هلاكت درافكندى و به گمراهى خويش فريفتى و آنسان به خيزاب درياى حيلتهاى خويش دچار ساختى كه تيرگى ها آنان را فرا گرفت و موج شبهه ها پيرامونشان به جنبش درآمد. پس از مقصود دور افتادند و به حقيقت پشت كردند و به راه پيشينيان خود باز گشتند و بر جاه و مقام خود تكيه زدند، مگر ارباب بينش كه به حق روى نمودند، چه، آنان، زان پس كه تو را شناختند از تو بريدند و از دستيارى با تو به خداى پناه جستند، زيرا، آنان را به دشوارى كشانيدى و از راه ميانه باز گردانيدى. پس اى معاويه از خداى بر خويشتن بترس و مهار خويش در كف ديو مهل كه اين جهان از تو مى برد و آن جهان به تو نزديك مى گردد. والسلام

/ 211