در اين خطابه به فضل رسول اعظم اشاره مى كند و به فضل قرآن سپس به حالت دولت بنى اميه پيمبر و قرآن او را در زمان قطع وحى، و خالى بودن جهان ازپيمبران و از ميان رفتن حقايق و در طول خواب غفلت امتها در ظلمات جهالت فرستاد، و هنگام شكسته شدن احكام الهى كه بر زبان پيمبران استحكام يافته بود. پس نزد امتها آمد تا آنچه پيش از او از احكام الهى بود گواهى كند پس با گواهى آنچه در دست داشت و نورى كه بايد پيروى مى شد نزد مردم آمد ريسمان محكم الهى كه ميان خدا و بندگانش هست گسيخته بود پس پيمبر (ص) به سوى مردم آمد حالى كه كتابهاى آسمانى قبل از خود را تصديق فرموده بود، نورى، كه شايسته پيروى است آن قرآن است. پس ازاو بخواهيد تا سخن گويد و هرگز سخن نخواهد گفت: اما من از آن شما را آگاه مى كنم. هان بدانيد كه در قرآن علم به همه چيزهايى است كه روى خواهد داد، و سخن ازروزگار گذشته رفته است، و از داروى بيمارى شما و پيوستن و نظم امورى كه بين شماست.