در مورد خوارج، هنگامى كه شنيد كه مى گويند الا حكم الالله (جز خداى را فرمان نيست). او، عليه السلام، گفت: كلمه اى حق است كه با آن، منظور باطل خود را بيان مى كنند آرى همانا كه جز خداى را فرمان نيست اما اينان مى گويند: جز خداى را اميرى نيست حال آن كه مردمان را ناچار بايد اميرى باشد خواه نيكوكار خواه بدكار تا در آن حكومت، مومن به كار آخرت پردازد و كافر از دنيا بهره مند و برخوردار گردد و خداوند مرگ مردمان را به هنگام برساند و غنيمت به كمك آن امير گرد آيد و به مدد او با دشمن نبرد شود و راهها امنت يابد و حق ناتوان از توانا گرفته شود تا نيكوكار آسايش يابد و از بدكار در امان ماند. در روايتى ديگر آمده است كه آن امير عليه السلام هنگامى كه شنيد كه آنان مى گويند لا حكم الا لله فرمود: انتظار آن دارم كه حكم خداى درباره شما جارى گردد. و گفت: اما اگر حكومت سزاينده نيكو باشد انسان پرهيزگار در آن حكومت به كار پرهيزگارانه دست مى زند. اما اگر حكومت ناسزاينده بدكار باشد مردم شقاوت پيشه از آن برخوردار مى گردند تا پرهيزگار را روزگار سرآيد و شقاوت پيشه را مرگ دريابد.
خطبه 041-وفادارى و نهى از منكر
در اين خطبه از نيرنگبازى نهى مى فرمايد و برحذر مى دارد. الا اى مردم همانا كه وفا همزاد راستى است و هيچ سپرى را واپاينده تر از آن نمى شناسم كسى كه به چگونگى بازگشت به خدا آگاه باشد نيرنگ نمى بازد. همانا درروزگارى به سر مى بريم كه مردم آن بيشتر، مكارى را زيركى مى پندارند، و نادانان آن مكاران را چاره انديشان با تدبير مى انگارند. اين نيرنگ بازان، كه رحمت پروردگار از آنان دور باد، چه سود مى برند آنان كه به تحولات و تقلبات امور آگاهند، چهره حيله گرى و نزديك شدن به آن را مخالف فرمان خداى و نهى او مى دانند، پس، با همه توانايى كه به حيله گرى دارند دانسته و دل آگاه ترك آن مى كنند و آنان كه در نطاق دين از هيچ گناه باك ندارند مجال حيله بازى را غنيمت مى شمارند.
خطبه 042-پرهيز از هوسرانى
و در آن، از پيروى هوس و درازى آرزو در دنيا برحذر مى دارد اى مردم، من از گرفتارى شما به دو چيز بيش از هر چيز مى ترسم: پيروى هوس و درازى آرزو. اما پيروى هوس از راه حق باز مى دارد. اما درازى آرزو، آخرت را فراموش مى گرداند آگاه باشيد كه دنيا، شتابان روى مى گرداند و از آن جز ته جرعه اى، مانند ته جرعه كوزه اى كه آنرا دور مى ريزند، چيزى باقى نمانده است. آگاه باشيد كه آخرت روى مى آورد، و دنيا و آخرت هر يك را فرزندانى است. پس، از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا مباشيد. در روز رستخيز هر فرزندى به پدر و مادر خود ملحق مى گردد. امروز روز كار است نه روز بازخواست و فردا روز بازخواست است نه كار. شريف گويد: به نظر من: حذاء يعنى شتاب و بعضى اين كلمه را جذاء روايت كرده اند كه به معناى بى خير و بى سود مى باشد.
خطبه 043-علت درنگ در جنگ
پس از آن كه مولا (ع) جرير بن عبدالله بجلى را براى گرفتن بيعت نزد معاويه فرستاد و معاويه به بيعن تن در نداد و اصحاب در حضرتش اشارت كردند كه براى جنگ با مردم شام بايد آماده گرديد. آماده شدن براى جنگ با مردم شام، در حالى كه جرير نزد آنان است در بستن به روى شام است و برگردانيدن مردم آن از كار خير اگر مردم بر آن بوده باشند. اما براى جرير مدتى معلوم كرده ام كه پس از سپرى شدن آن مدت، در آنجا اقامت نخواهد كرد جز كه فريب خورده باشد يا نافرمان شده باشد و من بر آنم كه انديشه صواب با آرامى و آهستگى است پس شما نيز به نرمى و مدارا كار كنيد. با اينهمه آمادگى شما را براى جنگ ناخوشايند نمى شمارم. من چند و چون كار را سنجيده ام و زير و روى آن را نيكو نگريسته ام و براى خود در آن جز جنگيدن يا كفر ورزيدن به دين محمد صلى الله عليه و آله، راهى نمى بينم. همانا كه او از آن هنگام كه برامت ولايت يافت بدعتها آورد كه اساس گفتگوى توبيخ آميز مردمان گرديد. پس در آن باب سخنها گفتند سپس به سبب بد رفتارى بسيار او، وى را كيفر دادند و كار را دگرگونه كردند.