بينوا فرزند آدم كه او را پايان روزگار نهان است، و بيماريها در كمين، كردارش محفوظ است، پشه اى به او آزار مى رساند و آب گلوگيرش مى گردد و او را مى كشد و قطره اى عرق او را بويناك مى سازد.
حکمت 412
چنين گفته اند كه حضرت او (ع) در ميان ياران نشسته بود، زنى زيباروى بر آنان بگذشت و جماعت سخت چشم بر او دوختند، آنگاه مولا (ع) گفت: همانا كه چشم اين نرينگان آزمندانه مى نگرد و اينگونه نگريسن مايه هيجان آنان است، پس اگر يكى از شما به زنى نظر افكند و آن زن وى را شگفتى زده ساخت، بايد كه با همسر خود هم بستر گردد، چه آن زن نيز زنى همچون همسر اوست. يكى از خوارج گفت: چه داناست، خدا او را كافر بكشاد. ياران كشتن او را از جاى برجستند و امام (ع) فرمود: دست نگهداريد: همانا كه سزاى دشنام دشنام است يا بخشايش گناه.
حکمت 413
تو را خرد اين بس، كه راه گمراهى و راه راست بر تو روشن گرداند.
حکمت 414
عمل خير به جاى آوريد، هيچ كار نيكو را كوچك مشماريد كه كوچك آن بزرگ است، اندك آن بسيار و هيچيك از شما هرگز مگوييد: آن ديگرى به كار خير از ما شايسته تر است كه اگر چنين گوييد به خداى سوگند كه همچنان خواهد شد. همانا كه گروهى شايسته كار خيرند و گروهى سزاوار كار شر، پس هر گاه خير يا كار شرى را رها كنيد اهل آن به جاى شما به آن دست خواهند زد.
حکمت 415
هر كس نهان خويش را اصلاح كند خداى آشكار وى را اصلاح فرمايد و هر كه به كار دين خود دست زند خداى كار دنياى او كفايت نمايد و هر كس بين خويش و خداى خويش را نيكو گرداند خداى بين او و مردمان را نيكو سازد.
حکمت 416
بردبارى پرده اى است پوشاننده و خرد شمشيرى برا، پس كمبودهاى اخلاقى خود به بردبارى بپوشانيد و هوس به خرد نابود سازيد.
حکمت 417
خداى را بندگانى است كه آنان را براى سود بندگان خود به نعمتها مخصوص مى گرداند و تا هنگامى كه دست بخششگر دارند آن نعمتها در دستشان باقى مى گذارد چون از بخشش دريغ ورزند، نعمت از آنان باز مى گيرد و به دست ديگران مى سپارد.
حکمت 418
بنده را نبايد كه به دو خصلت اعتماد كند: عافيت و توانگرى، كه ناگاه در اثناى تندرستى او را بيمار بينى و در اثناى توانگرى تنگدست.
حکمت 419
كسى كه نزد مومنى از حاجت خود شكايت برد گويى به پيشگاه الهى شكايت برده باشد و آن كس كه نزد كافر از نياز خود عرض شكايت كند گويى از خداى شكوه كرده باشد.