از نامه مولا (ع) در راهنمايى سپاهى كه به جنگ با دشمن فرستاده بود. آنگاه كه به سوى دشمن رويد يا دشمن به سوى شما آيد و تلاقى روى دهد بايد كه قرارگاه شما در بالاى تپه ها يا در دامنه كوهها يا بركنار رودبارها باشد تا پوشسش شما گردد و شما را از دشمن نگهبانى كند و بايد كه در يكى دو جبهه بجنگيد و بايد كه در بلنديهاى كوهسار و بر بالاى تپه هاى مسطح ديده بان گماريد تا دشمن از جايى كه بيم حمله از آن رود، يا از محلى كه امن نمايد، بر شما شبيخون نزند. و بدانيد كه ديده بانان پيشاهنگان لشكرند، و ديده بانان پيشاهنگ، طلايه دارانند. زنهار از پراكندگى. پس هنگامى كه در قرارگاه فرود آمديد، همه فرود آييد و به هنگام كوچ، همه كوچ كنيد و چون شب فرا رسد نيزه ها را پيرامون اردوگاه نصب كنيد، و در خواب گران مرويد يا اندك اندك بخوابيد و باز بيدار شويد.
نامه 012-به معقل بن قيس الرياحى
قسمتى از نامه مولا (ع) هنگامى كه معقل بن قيس رياحى را با سه هزار سرباز به سمت پيش طلايگى سپاه خود به شام فرستاد و به او به سفارش نوشت: در پيشگاه خداى، كه از لقاى او گريز ندارى ، و جز كه به او پايان تو نيست، تقوا ورز. و جز با آن كس كه به جنگ تو پيش آيد نبرد مكن و به دو هنگام سرد روز راه پيمايى كن و در نيمروز كه گرما بالا گيرد به سپاهيان استراحت ده و آهسته بران و در آغاز شب راه مپيما، چه، خداى آن را هنگام آرامش قرار داده و براى فرود آمدن مقدر فرموده است نه براى كوچيدن. پس در آن هنگام به تن خود راحت ده و به راهوار خود استراحت. پس، وقتى دامن صبحگاه گسترد يا بامدادان دميد آنگاه از خداى بركت خواه و حركت كن. آنگاه كه به دشمن برخوردى در ميان ياران خويش قرار گير. و مانند كسى كه مى خواهد آتش جنگ برافروزد، به دشمن نزديك مشو نيز مانند كسى كه از سختى جنگ مى ترسد از او دورى مكن تا فرمان من به تو رسد، و زنهار كه كينه توزى دشمن تو را به نبرد با او برنينگيزد مگر آنكه خصم را به راه حق خوانده و حجت بر آنان تمام كرده باشى.
نامه 013-به دو نفر از اميران لشگر
از نامه مولا (ع) به دو تن از فرماندهان سپاه خويش اكنون مالك پسر حارث اشتر را بر شما و بر آنان كه زير فرمان شمايند، فرمان اميرى داده ام. پس سخنان او بنيوشيد و از او فرمان بريد و او را سپر و جوشن خويش سازيد چه، او از آنان است كه نه از ناتوانى او جاى بيم است نه از لغزش وى. نه در كارى كه شتاب در آن به دورانديشى نزديكتر باشد درنگ مى كند، نه در كارى كه درنگ در آن اوليتر، شتاب مى ورزد.