نامه 020-به زياد بن ابيه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

اسدالله مبشری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 020-به زياد بن ابيه

بخشى از نامه مولا (ع) به زيادبن ابيه كه در بصره جانشين عبدالله بن عباس كارگذار امام (ع) بود عبدالله، در آن روزگار از طرف اميرمومنان (ع) در بصره و نواحى اهواز و كرمان و غيره سمت كارگذارى داشت. به خداى سوگند ، سوگندى راست كه اگر آگاه گردم كه در مال مسلمانان به كم و بيش خيانت ورزيده اى، چنان بر تو سخت گيرم كه اندك مال و گران پشت از فاقه و خوارمايه گردى. والسلام.

نامه 021-باز هم به زياد بن ابيه

نيز از نامه اى از امام (ع) به همان شخص ... پس اسراف را مقتصدانه رها كن و امروز به ياد فردا باش و مال به اندازه نياز نگهدار و زياده را براى روز حاجت پيش فرست. آيا اميد آن دارى كه خداى بر تو پاداش فروتنان عطا كند حالى كه نزد او از گردنكشان باشى؟ و طمع آن مى ورزى كه مزد صدقه پردازان به تو دهد حالى كه در ناز و نعمت غوطه ور باشى و درماندگان و نيازمندان را از آن مال نصيبى ندهى؟ همانا كه هر كس از چيزى پاداش يابد كه پيشاپيش فرستاده باشد و به سرايى فرود آيد كه از پيش ساخته باشد. والسلام

نامه 022-به ابن عباس

نامه مولا (ع) به عبدالله بن عباس رحمه الله كه مى گفت پس از كلام رسول الله (ص) از هيچ سخن چندان كه از اين سخن مولا على (ع) سود نبرده ام. اما بعد، بسيار شود كه آدمى به سبب دست يافتن به چيزى كه در هر حال به آن مى رسد شادمان مى گردد و به علت از دست دادن چيزى كه هرگز نصيب او نخواهد شد اندوهگين مى شود. پس ، بايد فرحناكى تو به سبب چيزى باشد كه در آن جهان به آن دست خواهى يافت، و اندوه تو از آن باشد كه در آن جهان از دست بدهى. پس، در اين سراى، به آنچه بر آن دست يابى، زياده شادمان مباش و از آنچه از دست بدهى مخروش و ناشكيبايى مكن و بايد در چيزى همت بندى كه پس از مرگت به كار آيد.

نامه 023-پس از آنكه ضربت خورد

از سخنان امام (ع) كه پس از آنكه ابن ملجم لعنه الله تارك مبارك وى را شكافت، اندكى پيش از وفات به عنوان وصيت فرمود: وصيت من به شما اين است كه هيچ كس- و هيچ چيز را شريك خداى مگيريد و شيوه رهنمايى محمد صلى الله عليه و آله را تباه مگردانيد. اين دو ستون را برپاى نگاهداريد و اين دو چراغ را افروخته بداريد كه اگر اين وصيت به جاى آوريد نكوهشى بر شما نخواهد بود. من، ديروز همنشين شما بودم و امروز مايه عبرت شمايم و فردا از شما دورم. اگر زنده مانم، صاحب اختيار خون خويشم. و اگر از اين جهان درگذرم، مرگ وعده گاه من است. و اگر ببخشايم، بخشايش مرا موجب نزديكى به خداوند است و شما را مايه حسنه و ثواب پس ببخشاييد: الا تحبون ان يغفر لكم (آيا دوست نمى داريد كه خداى شما را ببخشايد؟). به خداى سوگند كه مرگ چيزى نبود كه ناگهان بر من تاخته باشد و من آن را ناخوشايند شمارم يا ناگهان روى نموده باشد و من آن را ناروا دانم من همچون تشنه كامى بودم كه نزديك به چشمه سار باشد و بر آن فرود آيد، و همچون پى جويى كه به مطلوب رسيده باشد و: ما عندالله خير للابرار. (و آنچه نزد خداوند است مر ابرار را نيكوترين چيز است). (سيد رضى گويد: بخشى
از اين سخنان را قبلا در خطبه هاى مولا (ع) آورديم. اما چون در اين وصيت كلماتى اضافه داشت تكرار آن واجب نبود).

/ 211