در آن هنگام كه از او خواستند براى جنگيدن با طلحه و زبير كه بيعت شكسته گريخته بودند در پى آنان نرود و در صدد پيكارشان بر نيايد. در اين گفتار به اين صفت خويش كه مرد فريب و نيرنگ نيست اشارت مى فرمايد. به خدا سوگند كه من همچون كفتار نيستم كه شكارچى براى غافل نگاهداشتن او، در طول زمان نرم نرم بر زمين كوبد تا او به خواب خوش فرو رود آنگاه صياد كمين گرفته، بر او بتازد و او را به بند اندازد. ليكن من پيوسته تا روزگارم به سر آيد، با دستيارى آن كس كه روى به حق دارد آنان را كه روى از حق گردانيده اند به شمشير مى زنم و به مدد آن كس كه شنواى سخن حق و پيرو آن است، سركش نا باور را مى رانم. و به خداى سوگند از آن هنگام كه خداى پيمبر خويش را به سوى خود فراخواند و به سوى خود برد تا امروز پيوسته مرا از حق باز داشته اند و ديگرى را در آن حق بر من برترى داده اند.
خطبه 007-نكوهش دشمنان
در مذمت پيروان شيطان ... شيطان را ملاك كار خويش گرفتند و شيطان آنان را دام خويش قرار داد، پس، در دلهاشان تخم نهاد و از آن تخم جوجه به درآورد و آن جوجه را آرام آرام در خانه دلشان بپرورد. پس شيطان با چشم آنان نگاه كرد و با زبان آنان سخن گفت سپس بر مركب نادرستى و خطاشان برنشاند زشتترين نابكارى را در چشمشان بياراست. كردارشان به كردار كسى مانند شد كه شيطان او را در سلطنت خود شريك كرده باشد و با زبان او به باطل سخن بسرايد.
خطبه 008-درباره زبير و بيعت او
در اين خطبه به زبير اشاره شده است كه در هنگام مقتضى، يعنى وقتى در پى محاربه با مولا (ع) بود، مولا (ع) او را فراخواند كه از نو باز بيعت كند. او چنين مى پندارد كه با دست بيعت كرده است نه با دل. پس معترف است كه بيعت كرده اما مدعى آن است كه در دل قصد بيعت نداشته است، از اين رو بايد بر اين ادعا دليلى پذيرفتنى بياورد وگرنه بايد در كارى درآيد كه از آن بيرون رفته است.