ترجمه نهج البلاغه

اسدالله مبشری

نسخه متنی -صفحه : 211/ 62
نمايش فراداده

خطبه 132-در پارسايى در دنيا

او را سپاس مى گويم بر آنچه به كيفر گرفت و آنچه به پاداش داد و بر آنچه بخشش فرمود و به آنچه آزمود. او را كه بر همه نهانى ها آگاه است و بر هر چه سينه ها فرو پوشيده دانا، و بر آنچه چشمها دزدانه مى نگرد بينا. و گواهى مى دهم كه خدايى جز او نيست و محمد (ص) فرستاده و برانگيخته اوست گواهيى كه در آن نهان با آشكار موافق است و قلب با زبان.

پند به مردم و قسمتى از آن خطابه: ... همانا اين سخن از سر جد است نه از سر بازيچه و حق است نه دروغ، و جز مرگ كيست كه دعوت خود را به گوشهاى زندگان رسانيد و رانده شده خود را شتابزده كرد. و نبايد بسيارى مردم تو را در نفس تو بفريبد و همانا از كسانى كه پيش از تو به علت درازى آرزو و دور انگاشتن مرگ مال مى اندوخته اند و از درويشى كناره مى گرفته اند و مى ترسيده اند و از عواقب امر ايمن بوده اند ديده اى كه مرگ چگونه بر آنان فرود آمد و از وطنشان ريشه كن كرد و از امنگاهشان برگرفت و در چارچوب تابوتشان حمل كرد و به نوبت، مردم از مردم تابوتشان را گرفتند تا بر دوشها حمل كنند و با سر انگشتان نگاه دارند. آيا كسانى را نديديد كه آرزوى دور و دراز داشتند و كاخهاى محكم بنا كردند و بسى مال گرد مى آوردند چگونه خانه هاشان گور گرديد و آنچه فراهم آورده بودند نابود شد و اموالشان به وارثان رسيد و همسرانشان نصيب ديگران شدند نه بر كار نيكو افزودند نه از گناه باز آمدند پس هر كس پرهيزگارى را شعار قلب خود قرار داد پيشگامى خويش را در كار خير آشكارا ساخت و عمل او پيروز گرديد. پس به اهتمامى دست زنيد كه شايسته پرهيزگارى باشد و بهترين تقوا را عمل كنيد و براى بهشت پرهيزگارى كنيد. همانا كه دنيا براى شما سراى اقامت آفريده نشده است بلكه شما را سراى مجاز است تا از آن اعمال شايسته را توشه دارالقرار برگيريد. پس در سفر شتاب كنيد و براى جدايى زين بر مركب نهيد.

خطبه 133-ذكر عظمت پروردگار

در تعظيم خداى سبحان، و ذكر قرآن و پيمبر و اندرز به مردمان عظمت خداى تعالى زمام دنيا و آخرت در تصرف اوست و زمينها و آسمانها كليدهاى خود را به سوى او انداختند، و درختان سرسبز، بامداد و شامگاه به او سجده مى برند و از شاخسارهاى خود آتش روشنگر به فرمان او بر مى فروزد و ميوه هاى رسيده را به خورندگان آن تقديم مى كنند.

قرآن و از آن خطبه: كتاب خدا در ميان شما گوينده اى است كه زبانش در نمى ماند و سرايى است كه ديواره اش فرو نمى ريزد و گرامى ذخيره اى است كه يارانش شكسته حال نمى گردند.

رسول خدا (ص) او را وقتى فرستاد كه وحى از فرستادگان بريده شده بود، و هنگامى كه در گفتارها اختلاف افتاده بود. پس او را در پى رسولان فرستاد و وحى را به او پايان داد. او با اعراض كنندگان از خداى و با برابر كنندگان غير به او، جهادكرد.

دنيا هم از آن خطبه: همانا كه دنيا از نظر كوردلان، آخرين مرز آفرينش است و فراى آن چيزى نمى بينند، و شخص بينا چشم را در دنيا نفوذ مى دهد و مى داند كه در پس اين سراچه جهانى است. پس، بينا از احوال دنيا دور مى گردد و كور به سوى دنيا حركت مى كند بينا از آن توشه بر مى گيرد و كور براى آن توشه فراهم مى كند.