در هنگام شورى پيش از من هرگز هيچكس به دعوت حق و پيوند با خويشاوندان و رساندن بخشش نشتافته است. پس بشنويد كه چه مى گويم و سخنان مرا نگاه داريد. زودا كه پس از اين روز ، اين امر را ببينيد كه شمشيرها كشيده اند و پيمانها شكسته اند تا جايى كه برخى از شما پيشوايان اهل گمراهى و پيروان اهل نادانى شده ايد.
در نهى از غيبت مردم آنان كه از مرتكب شدن گناه ايمن نگاه داشته شده اند آنان كه خداى از گناهان به سلامتشان داشته است، سزاوار است كه به اهل گناه و معصيت رحمت آورند و شكرگذارى بر آنان غالب باشد و از بدگويى اهل گناه و معصيت مانع ايشان باشد. پس چگونه شايسته است كه عيبجويى از برادرش عيب گيرد و او را به گناهش سرزنش كند. آيا به ياد نمى آورد كه خدا در كجا گناهانى را از او پوشيده است كه از گناهى كه او آن را عيب گرفته بزرگتر بوده است؟ و چگونه او را به گناهى نكوهش مى كند كه همانند آن را مرتكب شده است و اگر به همانند آن گناه دست نيالوده باشد در كارى ديگر كه بزرگتر از آن بوده نافرمانى خداى كرده است. سوگند به خدا اگر با مرتكب شدن گناهى بزرگ نافرمانى نكرده باشد در گناهى كوچك نافرمانى كرده است و همانا كه دليرى او در عيبگويى مردمان گناهى بزرگتر است. اى بنده خداى در عيبجويى هيچكس از گناهش شتاب مكن بسا كه بخشوده شده باشد و بر نفس خويش از گناه كوچك ايمن مباش بسا كه به آن، كيفر بينى هر يك از شما كه عيب ديگرى را مى داند بايد به جهت عيبى كه از خويشتن مى داند از غيبت كردن او باز ايستد و بايد به علت رستگارى از گناهى كه د يگرى به آن گرفتار آمده است او را شكرانه به خود مشغول دارد.
در نهى از شنيدن غيبت و در تفاوت ميان حق و باطل اى مردمان كسى كه استوارى ايمان و راستى طريق برادر خود را دانست ديگر نبايد بدگويى مردم را درباره او بشنود. آگاه باشيد كه تيرانداز تير مى افكند و تير خطا مى كند اما تير سخن ناحق در دل مى نشيند. باطل و نادرست آن از ميان مى رود و خدا شنوا و گواه است. بدانيد كه ميان حق و باطل جز چهار انگشت فاصله نيست. از مولا (ع) از معناى اين سخن پرسيدند پس انگشتان را به هم چسبانيد و بين گوش و چشم خود گذاشت و فرمود: باطل، اين كه بگويى شنيدم، و حق آنكه بگويى ديدم.