ترجمه نهج البلاغه

عبدالمجید معادیخواه

نسخه متنی -صفحه : 106/ 63
نمايش فراداده
به دور از تبذير گشاده دست باش، و به دور از خشك دستى، حسابگر.

حکمت 033



وانهادن آرزوها، شريفترين توانگريها است

حکمت 034



آنكه در عمل، حريم حرمت مردم را پاس ندارد، بى شناختى در پيرامونش ياوه گويى شود.

حکمت 035



هر كه به آرزوى دراز دل سپارد، در كار به بدى دچار آيد.

حکمت 036



در مسير حركت مولا به شام در جنگ صفين مالكان انبار به امام برخوردند، از اسبان و اشترانشان پياده شدند و در برابرش به دويدن پرداختند، حضرت فرمود: اين چه كارى است؟ گفتند اين در فرهنگ ما، براى بزرگداشت فرمانروايان، رسمى است. مولا فرمود: به خدا سوگند كه با اين كار زمامدارانتان را سودى نرسانيد، با اين كار در دنيا خود را به رنج مى افكنيد و در آخرت به بدبختى و شقاوت دچار مى آييد. رنجى كه كيفرى را پى آمد دارد، چه زيانبار باشد، و چه پر سود آسايشى كه با ايمنى از آتش همراه آيد!

حکمت 037



پندى به فرزندش حسن- كه بر او درود باد- فرزند عزيزم، دو چهار را از من داشته باش كه با آن، هر چه كنى زيان نبينى. ارزشمندترين بى نيازى خرد است، بزرگترين فقر بى خردى است، هولناكترين تنهايى خودپسندى است، و گرامى ترين مقام نيك خويى است. اى فرزند عزيز، زنهار از دوستى با احمق- كه به رغم خواستش- تو را زيان مى رساند زنهار از بخيل، كه از آنچه بيشتر نيازمند آنى، دورترت مى كند، زنهار از دوستى با هرزه، كه سخت ارزانت مى فروشد، و زنهار از دوستى با دروغزن كه سراب را ماند، دور را نزديك، و نزديك را دور در نگاه نشاند.

حکمت 038



هر نافله اى را كه به فريضه اى آسيب رساند، در نزديكى به خدا نقشى نباشد.

حکمت 039



زبان خردمند پس پشت قلب او است و قلب احمق پس پشت زبانش.

حکمت 040



اندرز مولا به بعضى از ياران گرفتار بيمارى آنچه را كه از آن گلايه دارى، خداوند عامل ريزش بديهايت كرده است، چرا كه بيمارى را هر چند مزدى نباشد، بديها را مى تكاند و چونان برگ درخت فرو مى ريزاند. مزد تنها در سخن به زبان و كار با دستها و گامها باشد ، و در اين ميان خداوند سبحان، هر يك از بندگانش را كه خواهد، با انگيزه راست، و روش شايسته به بهشت درآورد.

حکمت 041



يادى از خباب پسر ارت خداى خباب پسر ارت را مشمول رحمت خويش كند كه با گرايش قلبى اسلام آورد، هجرت را داوطلب شد، به آن چه نيازش را بسنده بود قناعت مى كرد، از خدا خشنود بود و مجاهد مى زيست. خوشا به حال كسى كه به ياد معاد باشد و براى هنگامه حساب بكوشد به همان كه او را بسنده است قناعت كند و از خداوند راضى باشد

حکمت 042