هر آن كه اندك بكوشد به افسردگى دچار آيد، كه هر آنكه در جان و خواسته اش خداى را سهمى نگذارد، خداى را به او هيچ نيازى نباشد.
حکمت 123
در آغاز سرما خود را از آن نگه داريد، ولى در پايانش آن را دريابيد، كه سرما با بدنها همان كند كه با درختان: آغازش مى سوزاند و پايانش مى روياند
حکمت 124
چون بزرگى آفريدگار تو را در ژرفاى جان نشيند، هر آفريده در نگاه تو خرد نمايد.
حکمت 125
مولا در بازگشت از صفين در آستانه شهر كوفه و مشرف بر گورستان چنين فرمود: اى اهالى خانه هاى وحشتزا، خطه خشك و گورهاى تاريك، اى خاكيان، اى غريبان، اى تنها ماندگان و اى وحشت زدگان! گذشتگان، شما را پيشرو و ما در پيرويتان آيندگانيم، خانه ها اشغال شد، همسران جفتى ديگر گرفتند و داراييها تقسيم شد. اين خبرى است كه ما داريم، شما چه خبر داريد؟ در اين جا مولا روى به ياران كرد و گفت: هشداريد كه اگر گفتن را رخصت داشتند، بى گمان شما را خبر مى دادند كه بهترين توشه تقوا است.
حکمت 126
يكى از خوارج دنيا را نكوهش مى كرد و حضرتش فرمود: اى نكوهشگر دنيا كه خود فريفته آنى و فريب گيراييهاى پوچش را خورده اى و با اين همه نكوهشش مى كنى! بگو بدانم، آيا اين درست است كه تو خود فريفته دنيا شوى و سپس آن را نكوهش كنى؟ آيا اين تويى كه در رابطه با دنيا مرتكب جرم شده اى؟ يا دنيا است كه نسبت به تو جرم كرده است؟ كى دنيا سرگردانت كرد؟ و چه زمانى فريبت داد؟ آيا ابزار فريب دنيا بستر مرگ پدرانت بود با پوسيدگى اجسادشان، يا آرامگاه مادرانت در زير پشته هاى خاك؟ آيا با اين دو كف خويش، كم به رنجوران خدمت كرده اى، يا با همين دو دست خود، كم بيماران را در جست و جوى درمان و شناخت پزشكان، به اين سو و آن سو برده اى؟ ولى بامدادان نه دارويت دردى از ايشان درمان كرده، نه گريه هايت سوديشان داشته است، آرى، دلسوزيت در مورد هيچ كدامشان سودى نداشت، با تلاش سخت خود به خواستت نرسيدى و با نيرويت از ايشان دفاعى نكردى! در اين واقعيت ترديدى نمى توان كرد كه دنيا با وضع آنان، وضع تو را برايت مجسم كرده، با گور ايشان گور تو را به نمايش گذاشته است! آرى، دنيا براى راستان سراى راستى، براى دنيا شناسان سراى عافيت، براى
توشه گيران سراى بى نيازى و براى پند پذيران سراى پند و اندرز است، سجده گاه دوستان خدا، جايگاه درود فرشتگان حق و فرود وحى الهى و سودا سراى اولياى خدا است كه در دنيا رحمت را فراچنگ آوردند و بهشت را سود بردند. اينك چه كسى مى تواند دنيا را نكوهش كند، در حالى كه خود، جداييش را اعلام كرده، دورى خويش را فرياد زده، از نابودى خود و اهلش خبر داده است؟ بدينسان دنيا همواره با گرفتاريهايش گرفتارى مطلق را مجسم، و با شادى خود به شادى مطلق تشويقت كرده است. شامگاهان، عافيت را مى نمايد و بامدادان چهره اى از فاجعه را نشان مى دهد، تا انگيزش و اخطار و تهديد و هشدار را درهم آميزد. فردا كه پشيمانى به بار آورد، گروهى دنيا را نكوهش مى كنند، ولى گروهى ديگر در قيامت آن را مى ستايند، همانهايى كه دنيا حقايق را يادآورشان بود، و آنان نيز به يادش آوردند، دنيا از رخدادهايش با ايشان سخن گفت و آنان تصديقش كردند، و دنيا پندشان داد، و آنان پذيرفتار پندش شدند.
حکمت 127
خداى را فرشته اى است ويژه كه هر روز جار مى كشد كه: بزاييد براى مرگ، بيندوزيد براى نابودى، و بسازيد براى ويرانى.
حکمت 128
دنيا گذرگاه است، نه جايگاه، كه مردمش را دو چهره است: يكى آنكه در دنيا خود را مى فروشد و به سقوط مى كشاند، دو ديگر آنكه خويشتن خويش را باز مى خرد و آزاد مى كند.
حکمت 129
دوست، دوست راستين نباشد، مگر آنكه برادرش را در سه مورد نگهبان باشد: در روزگار پريشانى، پس پشت و از پس مرگش.
حکمت 130
آن را كه چهارش دهند، از ديگر چهار بى نصيب نماند: آنكه توفيق دعايش دهند، از پاسخ محروم نشود، آن كه توفيق توبه اش بخشند، از پذيرش حرمان نيابد، آنكه توفيق استغفارش دهند، از آمرزش ناكام نماند، و كسى كه توفيق شكر يابد، از فزونى نعمت محروم نگردد. و اين حقيقت مورد تصديق كتاب الهى است كه در مورد دعا گفته است: مرا بخوانيد تا پذيرفتارتان شوم. (قرآن كريم، سوره 4، آيه 60( در مورد استغفار گفته است: هر آنكه بر بدى دست يازد يا بر خود ستم روا دارد و از آن پس به درگاه خدا استغفار كند، خداى را آمرزشگر و مهربان يابد. (قرآن كريم، سوره 4، آيه 110( در مورد سپاس فرموده است: بى شك اگر سپاس گزاريد نعمت را برايتان مى افزايم. (قرآن كريم، سوره 14، آيه 7( و در مورد توبه فرموده است: تنها توبه را خداوند به سود كسانى عهده دار است كه از سر نادانى به كار زشتى دست مى يازند و تا دير نشده است باز مى گردند، تنها چنين كسان اند كه خداوند در موردشان تجديد نظر مى كند، كه خدا دانا و حكيم است. (قرآن كريم، سوره 4، آيه 17(
حکمت 131
نماز، هر پارسايى را عامل نزديكى به حق، و حج، هر ناتوانى را جهاد است، و هر چيزى را زكاتى است و زكات تن روزه است. و جهاد زن شوهردارى نيكو است.
حکمت 132