و فرمود: از آنگاه، كه حق به من نموده شد، در آن، شك نورزيدم.
و فرمود: نه دروغ گفتم، نه مرا دروغ گفتند، نه گمراه شدم، و نه كسى را به گمراهى افكندم.
و فرمود: آغازگر ستم را به فرداى رستاخيز، دست به دندان گزيدنست.
و فرمود: كوچ، نزديكست.
و فرمود: آنكه رو در روى حق ايستد، تباه شود.
و فرمود: آن كه به شكيب رستگار نشود، به بيتابى هلاك شود.
و فرمود: شگفتا! خلافت، به هم صحبتى و خويشيست؟!
شريف رضى گفت: و از امام عليه السلام شعرى در اين باره روايت شده است:
اگر به هم انديشى، كارهاى مردم را در اختيار گرفتى، پس، چه شد؟ كه راى دهندگان در آنجا نبودند.
و اگر خويشاوندى را دليل گيرى، پس، ديگران از تو به پيامبر نزديكترند.
و فرمود: آدمى، نشانه ايست، كه مرگها، به دنيا، بر او تير مى افكنند، و غارتزده ايست، كه رنجها بر او شتاب مى گيرند. و با هر جرعه اى، آبى در گلو گيرد و هر لقمه اى از آن، گلوگيرست. و بنده به نعمتى نرسد، مگر آن كه نعمتى ديگر را در بازد. و به روزى از عمر نرسد، مگر آن كه روزى از روزهاى مانده ى زندگى خويش، از دست دهد. پس، ما، ياران مرگيم. و جانهاى ما، آماج مرگ. پس، چگونه هستى را اميد داريم؟ كه اين شب و روز، بنايى را بالا نبردند، جز آن كه به ويرانى بنا كرده ى خويش شتافتند، و گردآورده ى خود، پراكندند.
و فرمود: اى فرزند آدم! آنچه بيش از روزى خويش گرد آوردى، به پاسداريش، گنجور ديگرانى.
و فرمود: دلها را خواهشيست، و روى آوردن و برگشتنى. پس، به روى آوردن و برگشتنشان، به سوى آنها آييد! كه دل، چون به ناخواسته اى درماند، كور شود.
و فرمود: چون خشم گيرم، كى آن را فرونشانم؟ آيا آنگاه كه از انتقام درمانم؟ كه به من گفته شود: اگر شكيبا مى شدى؟ يا آنگاه كه بر انتقام توان دارم؟ كه به من گفته شود: اگر مى بخشيدى.
چون بر پليدى پليد جايى گذشت، گفت: اينست آنچه كه بخيلان، بدان بخل ورزيدند.
و در خبرى ديگر روايت شده است، كه فرمود: اينست آنچه كه ديروز، بدان، همچشمى داشتيد.
و فرمود: آنچه از مالت، كه بدان اندرز يافته اى، از كف نداده اى.
و فرمود: همانا كه اين دلها، چون تنها، خسته گردند. پس، برايشان، ظرايف حكمت بجوييد!
و چون سخن خوارج شنيد كه: »حكمى جز حكم خدا نيست.« فرمود: سخن حق است كه بدان، اراده ى باطل كنند.
و در وصف اوباش مردم، فرمود: آنانند، كه چون گرد آيند، چيره شوند، و چون پراكنده شوند، شناخته شوند. و گفته شده است: بلكه امام عليه السلام فرمود: آنانند، كه چون گرد آيند، زيان رسانند، و چون پراكنده شوند، سودمند افتند. پس، گفته شد: زيان گرد آمدنشان، دانستيم. پس، سود پراكندگيشان چيست؟ و فرمود: صاحب هر حرفه اى، به شغل خويش باز رود، و مردم، از آن، بهره برند. چنان كه بناء به بنايى شود، و بافنده به بافندگى و نان پز، به نان پزى.
جنايتكارى را آوردند، و گروهى از بيكارگان با او بودند، پس، امام عليه السلام فرمود:
گشاده و خوش مباد! رويهايى كه جز به هنگام زشتكارى ديده نشوند.