و فرمود: آيا آزاده اى نيست، كه اين غذاى بازمانده در دهان كنايه از دنيا. را به سزاوارانش واگذارد؟ بى گمان! جانهاى شما را بهايى جز بهشت نيست. پس، آن را جز به بهايش مفروشيد!
و فرمود: دو آزمندند، كه سيرى نپذيرند، دانشجوى و دنياجوى.
و فرمود: ايمان، آنست، كه راستگويى را آنجا كه به تو زيان رساند، بر دروغى كه به تو سود رساند، برگزينى. و اين كه سخنت را فزونى بر كردارت نباشد. و اين كه چون از ديگرى سخن گويى، پرهيزگارانه گويى.
و فرمود: سرنوشتها، بر چاره انديشيها، چيره آيند، چنان كه تدبيرها آسيب پذيرند.
شريف رضى گفت: اين معنى، پيش از اين با واژه هايى ديگر گفته شد.
و فرمود: بردبارى و درنگ، زاده هاى يك مادرند، كه بلند همتى، آنها را پديد آورده است.
و فرمود: زشت ياد از ديگران، كوشش ناتوان(ان) است.
و فرمود: بسا كسان كه از گفتار خوب ديگران، به خويش فريفته شده اند.
و فرمود: دنيا، براى ديگران آفريده شده است، نه براى خود.
و فرمود: امويان را مهلتيست، كه در آن تازند، و گر در ميانشان اختلاف افتد، كفتاران، به چيرگى بر آنان، دهان گشايند.
رضى گفت: »مرود« در اينجا »مفعل« است از »ارواد« است به معنى »مهلت دادن« و »فرصت دادن« و اين، از فصيح ترين، و شگفت انگيزترين سخنانست. و گويى كه (امام ) عليه السلام مهلت را به ميدان مسابقه تشبيه كرده است، كه در آن، تا رسيدن به خط پايان، مى تازند و چون به پايان آن رسند، نظامشان از هم مى پاشد.
در ستايش از انصار فرموده است: به خدا سوگند! كه آنان، با ثروت خويش و با دستهاى گشاده و زبانهاى گوياشان، اسلام را تربيت كردند، بدانسان كه كره اسب تازه از شير گرفته اى را تربيت كنند.