از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در اشاره به بعضى از صفات خداوند سبحان، و مدح پيغمبر اكرم، و وصف نيكان و دوستان حقتعالى و پند و اندرز): و گواهى مى دهم كه خداى تعالى عادل و درستكار است كه (در همه امور) به عدل (نه به جور و ستم و بر وفق نظام كلى و حكمت و مصلحت) رفتار مى نمايد، و حاكم است كه (در قرآن كريم حق و باطل رااز هم) جدا فرموده است، و گواهى مى دهم كه محمد بنده و فرستاده و سرور بندگان او است، هر زمان كه خداوند خلايق را (از اصلاب به ارحام) آورد آنها را دو جرگه (خير و شر) گردانيد، پس آن حضرت را در دسته خير و نيكو قرا داد، در نسب آن بزرگوار بهره اى براى زناكار نبود، و گناهكار شريك نگرديد (پدران و مادران پيغمبر اكرم تا حضرت آدم عليه السلام همه موحد و خداپرست بودند، و شرك و كفر و گناه در آنها راه نداشت، چنانكه امام عليه السلام به صراحت فرموده است). آگاه باشيد خداوند براى (كار) خير و نيكو اهلى (مومنين و پرهيزكاران) و براى (دين) حق ستونهائى (پيغمبران) و براى طاعت و بندگى نگاهدارندگانى (ائمه هدى عليهم السلام) قرار داده است (پس طاعت خدا از روى زمين يكباره بر نيفتد، اگر گروهى رها كنند گروه ديگر آ ن را بگيرند، و اگر برخى مخالفت نمايند ديگران از آن حمايت كرده مراعات نمايند) و شما را در هر طاعت (كار نيك) از طرف خداوندى است (توفيق و لطف خداوند شامل است) كه زبانها را گويا و دلها را (به حق) مطمئن مى سازد (پس اگر لطف خداوند نبود هنگام غلبه و هجوم باطل و ضعف و سستى حق مردم از خداپرستى و پيروى انبياء و اوصياء دست مى كشيدند، و دل به آن نمى دادند) و در آن مدد بى نيازى است براى طالب بى نيازى، و بهبودى (از بيماريهاى روحى) است براى خواهان بهبودى (نه كسانيكه به بيماريها تن داده به اندك چيزى دست از اطاعت خدا و رسول كشيده خود را در دنيا و آخرت بدبخت نموده اند). و بدانيد بندگان خدا (ائمه هدى عليهم السلام و پيشوايان دين) كه نگاهدارنده علم خدا هستند (محافظت علم به ايشان سپرده شده است) آنچه را كه بايد نگاهداشته شود حفظ مى كنند (از كسى كه استعداد فهم آن را ندارد، يا آموختن به او مقتضى نيست پنهان مى دارند تا پيشامدها آن را ضائع نكرده از بين نبرد) و چشمه هاى آن را جارى مى گردانند (به هر كس كه استعداد دارد مى آموزند) براى كمك و يارى با هم آميزش مى نمايند، و با دوستى يكديگر را ملاقات مى كنند، و از جام سيرآب كننده (علم و حكمت) به هم مى نوشانند، و باز مى گردند سيراب شده، شك و تهمت و بدگمانى به آنان راه نمى يابد، و غيبت و بدگوئى نزد ايشان نمى شتابد (خلاصه مجالسشان از شك و تهمت و بدگمانى و غيبت و بدگوئى آراسته است) بر اين اوصاف پسنديده خداوند فطرت و خوهاى ايشان را آفريده است (به اين صفات طورى تربيت يافته اند كه گويا فطرى و جبلى ايشان بوده است) و بر اين حال با هم دوستى و آميزش مى نمايند، پس آنان (در بين مردم) مانند برترى تخم و دانه، هستند كه پاك مى شود (آنچه نيكو است) از آن فرا مى گيرند، و (آنچه به كار نمى آيد) دور مى ريزند، و آن تخم را پاك كردن جلوه داده و آزمايش پ اكيزه گردانيده است (خلاصه ايشان مردمانى هستند بر چيده و انتخاب شده) پس بايد مرد شرف و بزرگوارى را با پذيرفتن اين اوصاف قبول كند، و از سختى قيامت پيش از رسيدن آن بر حذر باشد (كارى نكند كه به عذاب گرفتار گردد) و بايد مرد در كوتاهى روزها و كمى درنگش در اين منزل (دنيا) نظر و انديشه كند (به خواب غلفت نرود) تا اينكه اين منزل را به منزل ديگر (آخرت) تبديل كند، و بايد براى منزل ديگر و براى آنچه مى داند كه در آن سراى لازم است عمل نيكو به جا آورد، پس خوشا به حال صاحب دل سالم (از صفات رذيله) كه پيروى مى كند از آنكه او را (به راه حق) راهنما است، و دورى گزيند از آنكه او را به تباهى مى كشاند، و با بينائى كسى كه او را بينا مى نمايد و پيروى راهنمائى كه به او فرمان مى دهد به راه سلامت (از سختى و گرفتارى) رسيده، و به راه رستگارى (رهائى از عذاب) شتافته پيشض از آنكه درهاى آن بسته و وسيله هاى آن از دست برود (بميرد) و باز شدن باب توبه و بازگشت را درخواست نمايد، و (بر اثر توبه) گناه را (از خود) دور گرداند، به تحقيق بر سر راه ايستانده، و راه روشن نمودار گشته است (راه حق بر همه آشكار است مانند آن ماند كه بر سر دو راهى كسى ايستاده تا رونده را راهنمائى كند، يا نشانه اى بر پا است كه راه را مى نمايد، پس هر كه راه گم كند عذر و بهانه اش پذيرفته نيست).