خطبه 206-نيايش - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 206-نيايش


از دعاهاى آن حضرت عليه السلام است (در سپاسگزارى از نعمتهاى خداوند سبحان) كه بسيار آن را مى خوانده: سپاس خدائى را سزا است كه شبم را صبح نموده و در حاليكه نمرده ام، و نه بيمارم، و نه اندامم بد حال است، و نه گرفتار بدترين كردار خويشم، و نه بى فرزند مانده ام، و نه از دينم برگشته ام، و نه منكر پروردگارم، و نه از ايمانم نگرانم، و نه ديوانه ام، و نه به عذاب امتهاى پيش از خود گرفتارم. صبح كرده ام در حالى كه بنده اى هستم بى اختيار و ستمكار بر نفس خويش (از جهت تقصير در طاعت) خداوندا براى تو است حق اعتراض بر من و مرا عذر و بهانه اى نيست، و توانائى به دست آوردن سودى ندارم مگر آنچه تو به من ببخشى، و از بدى نمى توانم بپرهيزم مگر آن را كه تو مرا نگاهدارى. بارخدايا پناه مى برم به تو از اينكه در بى نيازيت تهيدست و پريشان بوده يا در هدايت و رستگاريت گمراه باشم يا در سلطنت و توانگريت ستمديده يا مغلوب و خوار شدم و حال آنكه اختيار به دست تو است (هر چه بخواهى همان مى شود). بارخدايا جان مرا نخستين چيز گرامى قرار ده كه از اعضاى گرامى من (مانند چشم و گوش و دست و پا و سائر اعضاء) مى گيرى، و اولين امانتى كه از نعمتهاى

امانت گذاشته خود نزد من بر مى گردانى (چون هر يك از اعضاء شخص كه پيش از مرگ تباه شود در بلا و رنج مى ماند، پس لطف خدا بر بنده آن است كه پيش از گرفتن اعضاء جان را بستاند كه آدمى نيم مرده و نيم زنده نماند). بارخدايا پناه مى برم به تو از اينكه از گفتارت بيرون رويم (به دستورت رفتار ننمائيم) يا از دين تو در فتنه و گمراهى افتيم، يا خواهشهاى ما به ما دست يابد پيش از هدايت و رستگارى كه از جانب تو آمده است.

خطبه 207-خطبه اى در صفين


از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در اندرز به شنوندگان و بيان صلاح دنيا و آخرت ايشان) كه در صفين فرموده: بعد از حمد و ثناى خداوند سبحان و درود بر پيغمبر اكرم، حقتعالى با حكومت دادن من بر شما براى من حقى بر شما قرار داده است (اطاعت مرا بر شما واجب گردانيده كه بر اثر آن فتنه و فساد روى نداده اختلال و سستى راه نيابد) و همانطور كه مرا بر شما حقى است شما را نيز بر من حقى است (واجب است آنچه موجب زيان در دين و دنيا است به شما نموده به عدل و درستكارى رفتار نمايم، و در خطبه سى و چهارم به اين نكته اشاره شده) و حق فراخترين چيزها است هنگام وصف و گفتگوى با يكديگر، و تنگترين چيزها است زمان كردار و انصاف دادن با هم (حق را موقع گفتار بسيار به زبان مى آورند، ولى هنگام عمل به كار نمى برند، چنانكه بسيارى از مردم در راه جور و ستم سير كرده آن را عدل و داد شمرند) كسى را بر ديگرى حقى نيست مگر اينكه آن ديگرى را هم بر او حقى است، و آن ديگرى را حقى بر او نيست مگر اينكه او را هم حقى است (هر كس را به ديگرى حقى باشد ديگرى را هم بر او حقى است، مثلا حق رعيت بر والى آنست كه در اصلاح كارشان بكوشد و مملكت را منظم دارد، و

حق والى بر رعيت آن است كه در حق و صلاح فرمان او برند، و حق زن بر شوهر آنستكه او را نفقه دهد و حق شوهر بر زن آن است كه او را اطاعت و پيروى نمايد) و اگر كسى را بر ديگرى حقى باشد كه ديگرى را بر او حقى نباشد چنين حقى مختص به خداوند سبحان است، و آفريدگانش را (حتى انبياء و اولياء) چنين حقى نيست، زيرا او قدرت و توانائى دارد (پس اگر او را اطاعت نكنند توانائى مجبور كردن ايشان را به اطاعت دارد، چنانكه در قرآن كريم س 10 ى 99 مى فرمايد: و لو شاء ربك لامن من فى الارض كلهم جميعا، افانت تكره الناس حتى يكونوا مومنين يعنى اگر پروردگار تو بخواهد هركه در زمين است ايمان مى آورد، آيا تو مردم را با اكراه وادار به ايمان آوردن مينمائى يعنى تو توانائى ندارى كسى را به اجبار مومن گردانى) و در هر چه فضاء و قدر گوناگون او جارى گردد عادل و دادگر است (پس اگر اعمال بندگان را هم پاداش ندهد عادل است، زيرا بنده كه او را در تمام مدت حيات پرستش مى نمايد حق يكى از كوچكترين نعمتهاى او را اداء ننموده است) وليكن خداوند سبحان از روى فضل و كرم چون اهل جود و بخشش بسيار است حق خود را بر بندگان اين قرار داده كه او را اطاعت كنند، و پاداش ايشان را بر خود چ

ند برابر كردن ثواب گردانيد (چنانكه در قرآن كريم س 4 ى 173 مى فرمايد:

/ 441