نامه 068-به سلمان فارسى - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 068-به سلمان فارسى


از نامه هاى آن حضرت عليه السلام است به سلمان فارسى خدايش رحمت فرمايد (سلمان (قدس الله روحه) از بزرگان مسلمانان و از خواص اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و از شيعيان اميرالمومنين (عليه السلام) است، چنانكه در روز سقيفه (بنابر نقل ابن ابى الحديد از قول محدثين) به زبان پارسى به مسلمانان گفت: كرديد و نكرديد يعنى خودتان خليفه انتخاب نموديد و از خليفه اى كه پيغمبر اكرم تعيين فرموده است چشم پوشيديد، كنايه از اينكه به ظاهر مسلمان مى نمائيد ولى در باطن مسلمان نيستيد، و نويسندگان در نام پيش از اسلام او اختلاف دارند روزبه ابن خشنودان و بهبود ابن بدخشان از فرزندان منوچهر پادشاه و غير از اين دو نام نيز گفته اند، حضرت رسول او را سلمان ناميد، و به سلمان الخير و سلمان المحمدى ملقب گرديد، و چون از او مى پرسيدند تو كيستى؟ مى گفت: من سلمان ابن الاسلام و از بنى آدم هستم، و كنيه اش ابوعبدالله و ابوالبينات ابوالمرشد بود، و اصلش از شيراز يا رامهرمز يا شوشتر يا از قريه و دهى از اصبهان كه آن را جى مى گفتند بوده، و امام عليه السلام اين نامه را) پيش از رسيدن خود به خلافت (ظاهريه نوشته و در آن او را از فريب دنيا برح

ذر داشته است): پس از ستايش خداى تعالى و درود بر پيغمبر اكرم، داستان دنيا مانند مار است كه مالش آن نرم و زهرش كشنده است، بنابراين دورى كن از آنچه (كالائيكه) تو را در دنيا شاد مى گرداند براى آنكه از كالاى آن اندكى (بس كفنى) با تو همراه مى ماند (به گور مى برى) و اندوههاى آن را از خود دور ساز براى آنكه به جدائى از آن و تغيير احوالش باور دارى (مى دانى كه بالاخره از آن جدا مى مانى و هر دم روش آن به خلاف هنگام ديگر است، پس به آن دل مبند و براى زندگانى چند روزه افسردگى به خود راه مده) و هر وقت انس و خوى و به دنيا بيشتر است از آن هراسانتر باش، زيرا دنيادار هر گاه در آن دلبسته شاد شد دنيا او را از آن حال به سختى مى كشاند، يا هر گاه به انس و خوگرفتن مطمئن گرديد او را از آن حال بترس و هراس گرفتار مى كند (پس خردمند نبايد از دوستى چنين دشمنى فريب خورد، بلكه بايد هنگامى كه دوست مى نمايد بيشتر از آن دورى كرد) و درود بر شايسته آن.

/ 441