خطبه 138-اشارت به حوادث بزرگ
نهج البلاغه روشن كننده تاريكيها و راهنماى گمراهان و سرمشق پرهيزكاران است، هر خردمند دانش پژوهى پس از تامل و انديشه در آن تصديق و اعتراف مينمايد كه اين كتاب مقدس (بعد از قرآن كريم و سخنان حضرت خاتم النبيين صلى الله عليه و اله) برترين كتابها و در جهان بى مانند است، و سزاوار است كه مورد مطالعه جميع افراد بشر قرار گيرد، زيرا دنيا خالى از فتنه و فساد نگشته و مردم آسايش و راحتى و سيادت بدست نمى آورند مگر هنگامى كه در گفتار و كردار از روش اميرالمومنين (عليه السلام) پيروى نمايند، و اين سخن را نه بس من بنده (نيازمند لطف و عنايت آن بزرگوار) ميگويم، بلكه هر با انصاف مطلعى (اگر چه مسلمان يا شيعى مذهب نباشد) معترف بوده و باور دارد به اينكه سرچشمه علوم و معارف حضرت على (عليه السلام) است كه بعد از پيغمبر اكرم صلاح و فساد هر امرى را تا آخر دنيا دانسته و بيان فرموده، و نمونه از گفتار و كردارش را سيد شريف رضى (رضوان الله عليه) در اين كتاب شريف گردآورده است، و صاحبان علم و دانش ميدانند كه همين اندازه از گفتار و كردار امام (عليه السلام) براى رسيدن به سيادت و سعادت دنيا و آخرت كافى است، و به همين جهت علما و دانشمندا
ن پيشين (رحمهم الله، چنانكه محدث نورى- عليه الرحمه- در كتاب مستدرك الوسائل بيان كرده) اين كتاب مقدس را اخ القران تعبير فرموده اند يعنى همانطورى كه قرآن كريم كتاب آسمانى است و خداوند متعال براى اصلاح بشر به زبان پيغمبرش حضرت مصطفى (صلى الله عليه و اله) بيان فرموده نهج البلاغه هم كتابى است كه سخنان آن از منبع علم الهى تراوش كرده و به زبان باب مدينه علم على (عليه السلام) جارى گرديده است، پس بر همه واجب است اين كتاب را (كه تاكنون دو جزء آن را نشر داده و اكنون به حول و قوه الهى شروع به جز سوم نموده ايم) مورد مطالعه و دستور زندگانيشان قرار دهند، اللهم اهدنا الى سواء السبيل فانك حسبنا و نعم الوكيل از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است كه در آن به پيش آمدهاى سخت (و به ظهور قائم منتظر- عجل الله فرجه) اشاره ميفرمايد: (چون امام منتظر از پس پرده غيب بيرون آيد) هواى نفس را به هدايت و رستگارى برميگرداند (گمراه شدگان را به راه راست ميبرد) زمانيكه مردم هدايت را به هواى نفس تبديل كرده باشند (از شريعت محمديه دست شسته خواهش نفس را پيروى نمايند) و راى را به قرآن برميگرداند (مردم را از به كار بستن انديشه هاى نادرست نهى و به رجوع
به قرآن واميدارد تا به دستور كتاب خدا رفتار نموده و مخالف آن را دور اندازند) زمانيكه مردم قرآن را به راى و انديشه (خود) مبدل كرده باشند (از قرآن چشم پوشيده امور را طبق انديشه نادرست خود انجام دهند).
قسمتى از اين خطبه است (كه به فتنه هاى نزديك ظهور امام زمان عليه السلام اشاره ميفرمايد): (پيش از ظهور حضرت- ارواحنا فداه- تباهكاريها خواهد شد) تا اينكه جنگ و خونريزى سخت به (آيندگان از) شما رو آورد، به طورى كه (چون شير درنده خشمگين) دندانهايش را آشكار گرداند (جنگهائى كه واقع ميشود آماده نابود كردن همه است، و يا شترى ماند) داراى پستانهاى پر از شير كه (آن جنگ مانند پستان شتر پستانهايش پر از شربت مرگ است) نوشيدن شير آن (در اول امر به كام كسانيكه وارد كارزار ميشوند و اميد فتح و فيروزى دارند) شيرين است و در آخر كار (كه زد و خورد و كشتن و كشته شدن و مصائب آن همه را فرا خواهد گرفت) تلخ و بدمزه (رنج آور) است. آگاه باشيد (آنچه خبر ميدهم) در فردا (پس از اين) واقع خواهد شد و بزودى فردا با چيزيكه نميشناسيد (از آن خبر نداريد) مى آيد، حاكى از غير طائفه پادشاهان (امام عصر عليه السلام) كارگردانان آنها را به بدى اعمال و كردارشان بازخواست مينمايد، و زمين پاره هاى جگرش را براى او بيرون خواهد آورد (تمام كانها از طلا و نقره و غير آنها هويدا شده در دسترس آن حضرت قرار ميگيرد) و كليدهايش را تسليم آن بزرگوار مينمايد (ه
مه شهرها به تصرف او درمى آيد) پس عدالت و دادگسترى در روش مملكت دارى را به شما مينمايد، و (قوانين) متروك شده از كتاب و سنت را زنده ميكند (احكام قرآن و سنت پيغمبر اكرم را اجرا ميفرمايد).
قسمتى از اين خطبه است (كه ظاهرا اشاره به خروج سفيانى ميباشد، چنانكه شارع خوئى- رحمه الله- در شرح خود از علامه مجلسى طاب ثراه نقل كرده، ولى بيشتر شراح گفته اند: اشاره است به فتنه و خونريزى عبدالملك ابن مروان كه چون به خلافت رسيد از شام براى جنگ مصعب ابن زبير كشنده مختار ابن ابى عبيده ثقفى به كوفه رفت، در مسكن كه از جمله نواحى كوفه بود به هم برخوردند، و مصعب كشته شد و در شهر كوفه مردم با او بيعت كردند، آنگاه حجاج ابن يوسف را براى جنگ عبدالله ابن زبير به مكه فرستاد، حجاج در مكه عبدالله را به قتل رسانيده و خانه خدا را با منجنيق خراب نمود، و بسيارى را بكشت و بر مسلمانان مسلط شده ساليان دراز انواع ظلم و ستم را به ايشان روا داشت، امام عليه السلام از ستمگرى او خبر ميدهد): مانند آن است كه من او را (عبدالملك را) مى بينم در شام بانگ ميزند (لشگر گردآورده) و با پرچمهايش در اطراف كوفه ميگردد (عراق را به تصرف آورده) و به اهل آن ديار رومى آورد مانند روآوردن شتر سركش بدخو، و زمين را از سرها فرش مينمايد (بسيارى را به قتل ميرساند) و دهانش (چون درندگان براى دريدن) گشاده، و گامش در زمين سنگين ميباشد (سپاه بسيار دار
د) جولان او دور و دراز و حمله اش سخت ميگردد (شهرهاى دور را تصرف نموده به بيدادگرى دست ميزند، چنانكه حجاج امرا و سردارانى به ديار دور دست مانند خراسان و كابل و تركستان فرستاد و بسيارى از مردم را كشت) سوگند به خدا (آيندگان) شما را در اطراف زمين (شهرها و دهات) ميپراكند تا اينكه برجا نماند از شما مگر اندكى مانند سرمه در چشم، پس سختى و بيچارگى (فرزندان شما از دست بنى اميه) همواره برقرار خواهد ماند تا اينكه برگردد به سوى عرب عقلهاى پنهان شده ايشان (عباسيان روى كار آمده از روى فكر و انديشه با كمك ايرانيان بنى اميه را از بين ببرند) پس (اگر بخواهيد در هيچ عصرى مسئوليت متوجه شما نباشد و از فتنه و فساد رهائى يابيد) و سنتها و راههاى پاينده و برقرار و نشانه هاى آشكار (قرآن و سنت) و پيمان نزديك را كه اتمام نبوت بر آن استوار است (امام به حق و جانشين پيغمبر اكرم را) راهنماى خود گردانيد، و بدانيد كه شيطان راههاى (فريب) خود را براى شما آسان مينمايد تا به جاى قدمش گام نهاده از او پيروى كنيد (آسايش را از دست داده در دنيا و آخرت مبتلى و گرفتار باشيد).