حکمت 137
امام عليه السلام (در نكوهش عمل بيجا) فرموده است: بسا روزه دارى را كه از روزه داشتنش جز گرسنگى و تشنگى نمى ماند، و بسا نماز (شب) گزارى كه از ايستادن و نماز گزاردنش جز بيدارى و رنج نيست (چون روزه و نماز را طبق دستور انجام نداده) چه نيك است خواب زيركان و روزه باز كردن ايشان (چون آنان آنچه كنند به جا و طبق دستور مى باشد).
حکمت 138
امام عليه اسلام (در ترغيب به صدقه و زكوه و دعاء) فرموده است: ايمانتان را با صدقه سياست و حفظ نمائيد (كه صدقه نشانه كمال ايمان است و مومن براى پاداش با نيت پاك به آن مى شتابد) و دارائيهاتان را با زكوه دادن در پناه در آوريد (چون اگر ندهيد به فقراء و مستمندان خيانت كرده ايد و شايسته است كه از بين برود) و گرفتاريهاى پى در پى را با دعاء و درخواست دور نمائيد.
حکمت 139
از سخنان آن حضرت عليه السلام است به كميل ابن زياد نخعى (كه از خواص و نيكان و ياران آن بزرگوار بوده) كميل ابن زياد گفته: اميرالمومنين على ابن ابيطالب عليه السلام دست مرا گرفته به صحراء برد، چون به بيرون شهر رسيد آهى كشيد مانند آه كشيدن اندوه رسيده، پس از آن (درباره دانش و دانشمندان) فرمود: اى كميل ابن زياد، اين دلها ظرفها (ى علوم و حقائق و اسرار) است، و بهترين آن دلها نگاهدارنده تر آنها است (سپرده شده را خواب نگاهدارى كرده بياد دارد) پس (هشيار باش و) از من نگاهدار و به ياد داشته باش آنچه به تو مى گويم: مردم سه دسته اند: عالم ربانى (داناى خداشناسى كه به مبدا و معاد آشنا بوده به آن عمل نمايد) و طالب علم و آموزنده اى كه (از جهل و نادانى) به راه نجات و رهائى يافتن است، و مگسان كوچك و ناتوانند (نادان نفهم به انواع زشتيها آلوده) كه هر آواز كننده اى (به هر راهى) را پيروند، و با هر بادى مى روند (درست را از نادرست تميز نداده، و به مذهب و طريقه اى پايدار نيستند به هر راه كه پيش مى آيد مى روند) از نور دانش روشنى نطلبيده اند (در تاريكى نادانى مانده اند) و به پايه استوارى (عقايد حقه كه روى و پايه عقل و ع
لم است) پناه نبرده اند (آنها را فرا نگرفته و پيرو و گمراه كنندگانند). اى كميل، علم بهتر از مال است (زيرا) علم تو را (از گرفتاريهاى دنيا و آخرت) نگاهدارد، و تو مال را (از تباه شدن) نگاه مى دارى، مال را بخشيدن كم مى گرداند و علم بر اثر بخشيدن (ياد دادن به ديگرى) افزونى مى يابد، و پرورده شده و بزرگى به دارائى با از بين رفتن آن از دست مى رود (و بزرگى به علم از بين رفتنى نيست) اى كميل ابن زياد، آشنايى با علم و تحصيل آن دين است كه به سبب آن (در روز رستخيز) جزاء و پاداش داده مى شود، انسان در زندگى خود با علم طاعت و پيروى (از خدا و رسول و ائمه دين) و پس از مرگ پسنديده گوئيها (كه مردم درباره اش مى گويند) به دست مى آورد، و علم فرمانروا است و مال فرمانبر و مغلوب است (مال در معرض انتقال و زوال مى باشد و علم باقى و برقرار). اى كميل ابن زياد، گردآورندگان دارائيها تباه شده اند در حالى كه زنده هستند (اگر چه زنده اند ولى غرور و طغيان هلاكشان خواهد كرد) و دانشمندان پايدار مى باشند چندانكه روزگار بجا است، وجودشان (با بدرود گفتن از اين جهان) گمشده است و صورتهاشان (بر اثر جميل و پسنديده گوئى مردم از آنها) در دلها برقرار است، آگا
ه باش اينجا علم فراوان است و به دست مبارك به سينه خود اشاره فرمود اگر براى آن ياد گيرندگان مى يافتم (اگر بودند زيركانى كه توانائى فهم آن را داشتند آشكار مى نمودم، در اينجا امام عليه السلام از نبودن كسانى كه لياقت توانائى فهم معارف الهيه را دارند تاسف مى خورد) آرى مى يابم تيز فهم را كه از او (بر آن علوم) مطمئن نيستم (زيرا) دست افزار دين را براى دنيا به كار مى برد، و به نعمتهاى خدا (توفيق به دست آوردن علم و معرفت) بر بندگانش و به حجتهايش (عقل و خرد) بر دوستانش برترى مى جويد (چون چنين كس آراسته نيست اگر علم حقيقى را به دست آرد وسيله جاه و رونق بازار دنيا و برترى بر بندگان خدا قرار دهد، و به پشتيبانى آن نعمتها و حجتها ابواب زحمت و گرفتارى به روى مردم بگشايد) يا مى يابم فرمانبرى را براى ارباب دانش (مقلد و پيرو در گفتار و كردار) كه او را در گوشه و كنار خود (تقليد و پيروى از داننده) به بينائى نيست، به اولين شبهه اى كه رو دهد شك و گمان خلاف در دل او آتش مى افرزود (اين صفت كسانى است كه پيرو دين حق هستند ولى فهمشان كوتاه است پس با آنها جز مسائل ظاهرى از قبيل صورت نماز و روزه و بهشت و دوزخ نتوان گفت و در حقائق و معارف ا
عتماد به فهم آنان نيست) بدان كه نه اين (مقلد بى بصيرت) اهل (امانت و علم حقيقى) مى باشد و نه آن (تيز فهم) يا مى يابيم كسى را كه در لذت و خوشى زياده روى كرده و به آسانى پيرو شهوت و خواهش نفس مى شود، يا كسى را كه شيفته گرد آوردن و انباشتن (دارائى و كالاى دنيا) است، اين دو هم از نگهدارندگان دين در كارى از كارها نيستند، نزديك ترين مانند به اين دو چهار پايان چرنده مى باشند، در چنين روزگار (كه حمله علم يافت نمى شود) علم به مرگ حمله و نگهدارش مى ميرد (از بين مى رود).