قسمتى از اين خطبه است در وصف پارسايان: پارسايان گروهى هستند (در ظاهر) از اهل دنيا كه (در باطن) اهل آن نيستند، پس در دنيا مى باشند مانند كسى كه اهل آن نيست (چون دل بر آن نبسته آن را سراى عاريت پنداشته اند) عمل آنها در آن به آن چيزى است كه (بعد از مرگ) مى بينند، و به دفع عذاب كه از آن مى ترسند مى شتابند (اگرچه با اهل دنيا، همنشينند ولى در حقيقت) بدنهاشان بين اهل آخرت در گردش است (سر و كارشان با آنها است) اهل دنيا را مى بينند كه به مرگ جسدشان اهميت مى دهند، و ايشان به مرگ دلهاى زنده خود بيشتر اهميت مى دهند (مى بينند مردم دل باقى را رها كرده به تن فانى چسبيده اند ولى انديشه آنان اين است كه چاره مرگ دل چه بوده و چه بايد بكنند).
خطبه 222-خطبه اى در ذوقار
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در مدح حضرت رسول صلى الله عليه و آله) كه آن را در ذى قار (موضعى نزديك بصره) هنگام رفتن به بصره فرموده، و واقدى آن را در كتاب جمل نقل كرده است: پيغمبر اكرم آنچه را كه مامور شده بود بيان فرموده، پيغامهاى (احكام) پروردگارش را (به مردم) رسانيد، پس خداوند به وسيله او از هم گسيخته را منظم گردانيده، پراكنده را گرد آورد، و بين خويشاوندان پس از دشمنى افروخته در سينه ها و كينه هاى آتش زننده دلها آميزش و يگانگى برقرار فرمود.
خطبه 223-با عبدالله بن زمعه
از سخنان آن حضرت عليه السلام است به عبدالله ابن زمعه يكى از اصحابش هنگامى كه در زمان خلافت آن حضرت نزد آن بزرگوار آمده مالى (از بيت المال) از او درخواست نمود، امام عليه السلام فرمود: اين مال نه از آن من است نه از آن تو، بلكه غنيمت مسلمانان (كه بر اثر غلبه و تلسط بر كفار در كارزار به دست آورده اند) و اندوخته شمشيرهاى ايشان است، پس اگر با آنها در كارزارشان شريك بوده اى تو را هم مانند آنان نصيب و بهره مى باشد و اگر نه (تو را بهره اى نيست، زيرا) چيده دستهاى آنها براى دهنهاى ديگران نمى باشد.