خطبه 086-موعظه ياران
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (كه در آن صفات كسيكه خداوند او را بسيار دوست دارد و شخصى كه او را دشمن دارد بيان و مردم را به متابعت و پيروى ائمه عليهم السلام ترغيب فرموده): بندگان خدا، دوستترين بندگان نزد خدا (كه نظر مرحمت حقتعالى شامل حال او است) بنده اى است كه خداوند او را بر تسلط به نفس خويش كمك و يارى كرده است (عقل او را تقويت نموده تا از شهوات و خواهشهاى نفس پيروى ننمايد) پس (آن بنده) حزن و اندوه را شعار خود قرار داد (براى تحصيل رضا و خوشنودى حق انديشه نمود تا موجبات آن را بدست آرد) و خوف و ترس (از عذاب الهى) را رويه خويشتن گردانيد (و هيچ گاه برخلاف دستورات خدا و رسول رفتار ننموده) پس چراغ هدايت (علوم و معارف الهى) در دل او روشن شد، و (با آن از تاريكى نادانى و گمراهى رهائى يافته به راه راست قدم نهاد، و سفره) ضيافت را براى روزى كه به آن وارد مى شود آماده ساخت (عبادت و بندگى نمود كه پس از مرگ تهيدست نباشد) و دور را بر خود نزديك كرد (مرگ را كه بيخبران دور مى پندارند پيش روى خويش قرار داد و هرگز از آن غافل نبود و باكى نداشت كه مرگ او را در بستر بيمارى دريابد، يا او بر مرگ وارد شده در را
ه خدا كشته گردد) و سختى (مرگ و قبر و هول و وحشت روز رستخيز) را (بوسيله توشه طاعت و بندگى) آسان گردانيد (و در خلقت آسمان و زمين و آنچه در آن است) فكر و انديشه نمود، پس بينا شد (به مبدا و معاد، چنانكه در قرآن كريم س 41 ى 53 مى فرمايد: سنريهم اياتنا فى الافاق و فى انفسهم حتى يتبين لهم انه الحق يعنى زود باشد كه به مردم بنمايانيم آيات و نشانه هاى خود را در اطراف جهان و در نفوس خودشان تا آنكه براى آنها آشكار گردد كه خداى بر حق او است) و ياد از خدا كرد، پس اعمال نيكو را (كه توشه آخرت است) بسيار گردانيد (هيچ چيز او را از ذكر خدا باز نداشت، چنانكه در قرآن كريم س 24 ى 37 مى فرمايد: رجال لاتلهيهم تجاره و لابيع عن ذكر الله يعنى مردانى خداوند را تسبيح مينمايند كه بازرگانى و خريد و فروش آنان را از ذكر خدا باز نميدارد) و از آب پاكيزه و گوارائى كه راههاى ورود بر آن براى او آسان شده بود سير آب شد (از علوم و معارف الهى بهره مند گرديد و براى استفاده از آن سرگردان نماند، بلكه آنچه بر او افاضه مى شد به آسانى قبول مى نمود، بخلاف تشنه اى كه بر سر نهرهاى بزرگ دسترسى به آب ندارد، راه مى جويد تا به آب دسترسى يافته بياشامد) پس در اولي
ن بارى كه آشاميد سيرآب گرديد (بعد از سيرآب شدن از آب معنوى تشنه نشود كه باز به آشاميدن نيازمند گردد، چون شترى كه پس از تشنگى به آب برسد بسيار آشاميده سيرآب مى گردد، و چون به آب ديگرى رسيد ميل به آن ندارد يعنى پس از كسب علوم و معارف الهى جهل و نادانى براى او نيست كه به تحصيل دانشى محتاج باشد) و در راه راست و هموار رفت (به راه پرهيزكاران كه اطاعت و پيروى است پا نهاد) جامه هاى شهوات و خواهشهاى نفس را از تن بيرون كرده (به دنيا و آنچه در آنست دل نبست) و از همه منظورها خود را تهى نموده و منظورى ندارد مگر يكى (كه تحصيل رضا و خوشنودى خدا است) پس (متصف بعلم و معرفت الهى شده) از كورى (جهل و نادانى) و از شركت و معاشرت با هواپرستان رهائى يافت و خود از كليدهاى درهاى هدايت و رستگارى و قفلهاى درهاى هلاكت گرديد (راهنماى ديگران شده و از گمراه كنندگان جلوگيرى كرد) راه خود را ديده و در آن رفته و علامت و نشانه (هدايت و رستگارى) خويش را شناخته و آنچه كه در آن فرو رفته (سختيها و اندوهها را) از خود دور كرده و به محكمترين حلقه ها و بندها و استوارترين ريسمانها (قرآن كريم و عترت سيدالمرسلين) چنگ زده (و راه نجات و رستگارى يافته) پس يق
ين او (به حق) مانند يقين به نور و روشنى آفتاب است (هيچ شك و ترديدى در او راه نيابد، و چون از علوم حقه و معارف الهيه بهره مند گرديده و راهنماى مردم شده) نفس خود را براى خدا قرار داده در بزرگترين كارها از هر جهت (كه هر چيز از او خواسته شود انجام دهد و هر چه از او پرسيده شود پاسخ گويد) و هر فرعى را بسوى اصل آن بازگرداند (حكم آن را از روى استنباط و اجتهاد صحيح بدست آرد) او است چراغ تاريكيها و آشكار كننده امور مشتبهه كه هويدا نيست و كليد مبهمات (آموزنده احكام) و دفع كننده مشكلات (بسخن وافى خود از مسائل رفع اشكال مى نمايد) و راهنماى بيانهاى پهناور (مسائل عقليه) مى باشد، مى گويد و (مطلب را) مى فهماند (نه آنكه بر نادانى و شك بيفزايد) و خاموشى مى گزيند كه (از لغزش گفتار و فتواى به ناحق) سالم ماند (نه آنكه خاموشى او از روى نادانى باشد، خلاصه سخن گفتن و خاموشى را در آنچه مقتضى است بكار آرد، پس بيهوده سخن نگويد و بى جهت خاموش ننشيند) كردار خود را براى خدا (از شرك و ريا و خودنمائى) پاك گردانيده و حقتعالى هم او را براى خود اختيار كرده (انواع فيوضات و كمالات را به او عطاء فرموده) پس (با اين صفات) و از جمله كانهاى دين و اوتا
د زمين او است (كه ديگران از كان وجود او جواهر نفيسه علم و حكمت اخذ مينمايند، و انتظام امر دين و آسايش اهل زمين به بركت وجود او باقى و برقرار است) عدالت (راستى و درستى) را ملازم خود قرار داده (و از آن دورى ننموده و هيچگاه در هيچ امر راه افراط يعنى تجاوز از حد و راه تفريط يعنى تقصير و تاخير در حق را پيش نگرفته) پس اول مرحله عدالت او آن است كه هوا و خواهش نفس را از خود دور كرده (زيرا مرد خدا براى تكميل قوه عمليه بايد از خواهشهاى نفس پيروى ننموده از حدود خدا بيرون نرود) حق را بيان مى كند (مردم را بكار نيكو امر نموده و از كار بد باز مى دارد) و خود بر طبق آن رفتار مى نمايد (زيرا كسيكه رفتارش موافق گفتار نباشد پند او تاثيرى ندارد و مورد توبيخ و سرزنش خداوند متعال مى باشد، چنانكه در قرآن كريم س 61 ى 2 فرموده: يا ايها الذين امنوا لم تقولون ما لاتفعلون ى 3 كبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لاتفعلون يعنى اى كسانيكه ايمان آورده ايد چرا مى گوييد چيزى را كه بجا نمى آوريد، بزرگترين غضب و دشمنى نزد خدا يعنى دورى از رحمت او آن است كه بگوئيد چيزى را طبق آن رفتار نكنيد) نهايت هيچ خير و نيكوئى را ترك نكرده مگر آنكه آهنگ آن نموده و
گمان هيچ خوبى را رها ننموده مگر آنكه آن را قصد كرده (سعى و كوشش او آن است كه در همه راههاى خير و نيكوئى قدم نهد تا منتهى درجه رستگارى را بدست آرد هر چند بوسيله گمان باشد) و عنان خود را بكتاب (قرآن كريم) سپرده، پس كتاب خدا جلودار و پيشواى او است، فرود مى آيد هر جا كه بار قرآن فرود آمده و جا مى گرد هرجا كه جايگاه آنست (در مسافرت بسوى خدا از قرآن مفارقت و جدائى ننموده و دستور احكامش را همه جا پيروى كرده است).