حکمت 261 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 261


امام عليه السلام (درباره كوشش براى دنيا و آخرت) فرموده است: مردم در دنيا دو دسته اند: يكى در دنيا براى دنيا كار مى كند كه او را دنيا گرفتار ساخته و از (كار) آخرتش باز داشته، مى ترسد باز ماندگانش به تنگدستى دچار شوند (براى آنها مال و دارائى مى اندوزد تا نيازمند نشوند) و از تنگدستى خود ايمن و آسوده گشته (براى گرفتارى روز رستخيز كارى انجام نمى دهد و در فكر تنگدستى آن روز نيست، يا به اين معنى كه باك ندارد خود در تنگى به سر برد تا مال و دارائى براى فرزندانش گرد آورد) پس زندگى خود را در سود ديگرى به سر مى رساند، و يكى در دنيا براى آخرت كار مى كند و بى آنكه كار كند آنچه براى او (مقدر) است از دنيا مى رسد، پس هر دو بهره را جمع نموده و هر دو سرا را به دست آورده است، و نزد خدا با آبرو گشته و از او حاجتى نخواهد كه روا نسازد (زيرا آبرومندى او نزد خدا مستلزم روا شدن درخواستهاى او است).

حکمت 262


نقل شده كه در زمان خلافت عمر ابن خطاب نزد او سخن درباره زيور كعبه (خانه خدا در مكه معظمه) و بسيارى آن به ميان آمد، گروهى گفتند: اگر آن را بر داشته صرف سپاه مسلمانان كنى ثواب و پاداشش بيشتر است و كعبه زيور مى خواهد چه كند؟ عمر تصميم گرفت بردارد، و درباره آن از اميرالمومنين عليه السلام پرسيد، آن حضرت (درباره تصرف نكردن در زيور كعبه) فرمود: قرآن بر پيغمبر صلى الله عليه و آله فرود آمد و دارائيها چهار جور بود: (اول) اموال مسلمانان (پس از مرگشان) كه آنها را از روى حساب بين ارث برندگان تقسيم و پخش نمود، و (دوم) غنيمت (آنچه از دشمن بر اثر فيروزى به دست مى آيد) كه آن را به كسانى كه مستحق آن بودند تقسيم كرد، و (سوم) خمس (پنجيك از سود داد و ستد) كه خدا قرار دارد آن را جائى كه تعيين نمود (كه به چه كسانى بايد داد) و (چهارم) صدقات (زكوات و بخششها) كه خدا قرار داد آن را به جاى خود (كه چه كسانى بايد از آن بهره ببرند) و زيور كعبه آن روز در آن بود و خدا آن را به حال خود گذاشت (دستورى براى تصرف در آن نداد) و از روى فراموشى آن را رها نكرد و مكان و جاى آن بر او پنهان و پوشيده نبود، پس (چون درباره همه اموال دستور دا

د و راجع به زيور كعبه چيزى نفرموده بنابراين تو) بر جا گذار آن را همانطور كه خدا و رسول قرار داده. عمر گفت: اگر تو نبودى ما رسوا مى شديم (چون به حكم خدا آشنا نيستيم) و زيور را به جاى خود گذاشت (در آن تصرف ننمود).

حکمت 263


روايت شده كه دو مرد را نزد امام عليه السلام آوردند كه از مال خدا (بيت المال) دزدى كرده بودند: يكى از آنها بنده و غلام و مال بيت المال بود، و ديگرى غلام يكى از مردم، پس آن حضرت (درباره اينكه چه كسى را كه از بيت المال دزدى كند بايد دست بريد) فرمود: اما بر اين غلام كه از آن بيت المال است حدى نيست (دستش را نبايد بريد، زيرا) برخى از بيت المال برخى ديگر را خورده (و اگر دستش بريده شود زيان افزون گردد، چنانكه محقق على رحمه الله در كتاب شرائع الاسلام فرموده) و اما بر ديگرى حد جارى است، پس دست او را بريد (ابن ميثم عليه الرحمه در اينجا مى نويسد: به اين جهت دست او را بريده كه از بيت المال كه در بسته بوده دزدى كرده دزدى او به حد نصاب يعنى به مقدار چهاريك درهم طلا بوده كه دست بريدن واجب گشته و او را از بيت المال نصيب و بهره اى هم نبوده، و اگر بهره اى داشته و دزديش بيش از بهره اش باشد و افزونى آن به مقدار نصاب رسد دست او بريده مى شود، و اگر دزديش بيش از بهره اش دست او بريده نمى شود).

/ 441