خطبه 117-ستودن ياران خود
از سخان آن حضرت عليه السلام است (پس از فراغت از جنگ جمل در مدح اصحاب خود): شما حق را ياوران و در دين برادران و روز سختى (در ميدان جنگ) سپرها، و خواص اصحاب سر و ياران (من) هستيد نه ديگران، به كمك شما شمشير ميزنم به كسيكه (به حق) پشت كرده، و اطاعت و پيروى كسى را كه رو (به حق) نموده اميدوارم، پس به اندرزى كه نادرستى و ترديد در آن را نيافته مرا يارى كنيد (آنچه ميگويم بپذيريد) سوگند به خدا من به مردم (و امامت و پيشوائى بر ايشان) سزاوارترين مردم هستم.
خطبه 118-تحريض مردم به جهاد
از سخنان آن حضرت عليه السلام است (بعد از جنگ نهروان زمانيكه اهل شام به اطراف عراق هجوم آورده به مردم ظلم و ستم مينمودند) و آن بزرگوار (لشگرى فرستاده ميخواست براى يارى آنها لشگر ديگرى بفرستد) مردم را گردآورده به جهاد ترغيب مينمود، آنان زمانى دراز خاموش مانده چيزى نگفتند، پس امام عليه السلام فرمود: (شما را چه شده) آيا گنگ و لال گشته ايد (كه سخن نميگوئيد و به رفتن به جهاد سستى مينمائيد)؟ گروهى از آنان گفتند: يا اميرالمومنين اگر تو بروى ما با تو خواهيم آمد (و اين سخن بهانه نرفتن به جنگ بود و حقيقتى نداشت) پس امام عليه السلام فرمود: چه شده شما را كه به طريق حق ارشاد نگشته به راه راست هدايت نشده ايد؟ آيا در چنين موقعى سزاوار است كه من (براى جنگ از شهر) بيرون روم؟ در اين وقت به جنگ ميرود سردارى از دلاوران شما كه من او را بپسندم و از كسانيكه قوى و توانا باشند، و براى من سزاوار نيست كه لشگر و شهر و بيت المال و جمع آورى خراج زمين (ماليات غلات) و حكومت ميان مسلمانان و رسيدگى به حقوق ارباب رجوع را رها كرده با لشگرى بيرون رفته از لشگرى (كه پيش فرستاده ام) پيروى نمايم جنبش داشته باشم مانند جنبش تير در جعب
ه خالى (خلاصه مضطرب و نگران باشم) و من قطب و ميخ آسيا هستم كه آسيا به اطراف من دور ميزند (انتظام امور و آسايش مردم و آراستگى لشگر در كارزار به بودن من در اينجا است) و من در جاى خود هستم، پس اگر جدا شوم مدار آسيا به هم خورده سنگ زيرين آن مضطرب گردد (اگر نباشم رشته امور گسيخته ميشود) سوگند به خدا اين انديشه آمدن من با شما راى و انديشه بدى است (كه فساد آن آشكار ميباشد) سوگند به خدا اگر نبود اميد من به شهادت (كشته شدن در راه خدا) هنگام ملاقات دشمن اگر مقدر باشد هر آينه بر مركب خود سوار شده از شما دورى مينمودم و همراهى شما را ماداميكه به او جنوب و شمال ميوزد (هميشه) درخواست نميكردم (زيرا) بسيار طعن زن و عيبجو و از حق روگردان و با مكر و حيله هستيد، در فزونى عدد شما با كمى اتفاق دلهاتان سودى نيست، شما را به طريق حق و راه آشكار راهنمائى نمودم راهيكه در آن هلاك و تباه نميگردد مگر گمراه (كه فطرتا طالب حق نيست)، كسيكه استقامت و ايستادگى نمود به بهشت ميرود، و كسيكه لغزيد (در راه باطل قدم نهاد) به آتش دوزخ گرفتار خواهد شد.
خطبه 119-بيان فضيلتهاى خود
از سخنان آن حضرت عليه السلام است (در مدح و منقبت خود و ائمه اطهار عليهم السلام و دستور به اطاعت و پيروى مردم از ايشان و ترغيب به عمل صالح و يادآورى سختى عذاب روز رستخيز): سوگند به خدا رساندن پيغامها و وفاى به وعده ها و همه معانى (و تفسير و تاويل قرآن كريم) را ياد گرفتم (پيغمبر اكرم به من ياد داد) و ابواب علم و معرفت (دانشها و خداشناسى) و راه روشن (رستگارى در دين و دنيا) نزد ما اهل بيت (امام و يازده فرزند آن بزرگوار عليهم السلام) ميباشد (پس براى رسيدن به سعادت هميشگى و رهائى از بدبختى بايد از ما اطاعت و پيروى شود) آگاه باشيد احكام و قوانين دين خداوند سبحان يكنواخت است (آنچه ما ميگوئيم همان فرمايشات رسول خدا است و اختلافى در آنها نيست) و راههاى آن هموار و راست (اعوجاج و كجى يعنى ضلالت و گمراهى در آنها نيست، پس) هر كه از احكام پيروى نموده در آن راهها قدم نهاد به حق ملحق و بهره مند شد، و هر كه زير بار نرفت (از احكام پيروى نكرده در آن راهها قدم ننهاد) گمراه و پشيمان شد.
عمل كنيد (طبق دستور خدا و رسول و ائمه هدى) براى روزى (قيامت) كه ذخيره ها براى آن روز اندوخته ميشود، و انديشه ها(ى درست و نادرست و اعمال نيك و بد) در آن روز آشكار ميگردد، و به كسيكه عقل و انديشه حاضر او سودى نرساند عقلى كه از او دور و پنهانست ناتوانتر است به سود رساندن و ناياب (هركه امروز كارى انجام نداده وقت را ضايع و تباه نمايد فرد از كار درمانده تر و اميد اصلاح از او كمتر باشد، پس به دستور خدا و رسول و ائمه رفتار نمائيد شايد فردا مرگ شما را دريابد و فرصت از دست برود) و بپرهيزيد از آتشى كه گرمى آن سخت و ژرفى آن بسيار و زيور آن آهن و آشاميدنى آن زرداب است. آگاه باشيد نام نيكوئى كه خداوند به شخصى در ميان مردم عطا فرمايد بهتر است از ثروت و دارائى كه به ميراث ميگذارد براى كسيكه سپاسگزار او نباشد (كار خوب و انفاق و بخشش در راه خدا كه موجب نام نيكو در دنيا و ثواب در آخرت است بهتر است از دارائى كه براى ديگرى به ميراث گذارد، زيرا نام نيكو در ميان مردم سبب ميشود كه از خويشان و بيگانگان هر كه بشنود طلب مغفرت كند اما ارث فقط به ارث برنده نتيجه ميبخشد. در خطبه بيست و سوم در شرح جمله و لسان الصدق يجعله الله
للمرء فى الناس خير له من المال يورثه غيره اين موضوع مفصلتر بيان شد).