خطبه 150-اشارت به حوادث بزرگ
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است كه در آن به فتنه و پيش آمدهاى سختى كه (بعد از آن بزرگوار) واقع شده است اشاره ميفرمايد (و از غيبت امام زمان عجل الله فرجه خبر ميدهد): و (دنياپرستان) گرفتند راههاى گمراهى را از راست و چپ و از راههاى مستقيم هدايت و رستگارى چشم پوشيدند (در شاهراه قدم ننهاده بر اثر آن فتنه و فساد توليد گشته و بر نيكان ظلم و ستم روا داشته و خونهاى به ناحق خواهند ريخت) پس (شنوندگان از اين سخنان به شگفت آمده زمان پيدايش اين پيش آمدها را از آن حضرت پرسش نمودند، فرمود:) شتاب نداشته باشيد، تباهكاريهائى كه واقع خواهد شد و انتظار پيدايش آنها ميرود و آنچه را كه فردا مى آيد (بعد از اين آشكار ميشود) دير مشماريد كه بسا شتاب كننده به چيزى چون آن را دريابد آروز كند كه كاش به آن نرسيده بود (اگر فتنه هاى زمان بعد ميديديد آرزو ميكرديد كه كاش در دنيا نبوديد، چنانكه ستمديدگان آن ايام چنين آرزو خواهند كرد) و چه بسيار نزديك است امروز آثار فردا (رسيدن آن وقائع و نشانهاى آن تباهكاريها از كردار مردم اين زمان هويدا است) اى گروه مردم اين وقت، زمان آمدن هر موعودى است، و گاه نزديك شدن ديدار فتنه هائى كه ا
ز آن آگاه نيستيد (اكنون كه در اول اسلام ديگران حق مرا غصب كرده و هر نالائقى ادعاى مقام خلافت مينمايد، فتنه و فساد در سراسر عالم شروع شده، هر چه پيش برود درخواهيد يافت آنچه را كه به شما خبر ميدهم) آگاه باشيد كسى كه از ما (صاحب الزمان عجل الله فرجه) آن فتنه ها را دريابد، در تاريكى آن فسادها با چراغى روشن (با نور امامت و ولايت) سير ميكند و بر رويه نيكان رفتار مينمايد، تا در آن گرفتاريها بندى را بگشايد (گرفتار در ضلالت و گمراهى را نجات و رهائى دهد) و اسيرى را (از قيد جهل و نادانى) آزاد كند، و جمعيت (گمراهى) را پراكنده سازد و پراكندگى (حق) را گرد آورد، در پنهانى از مردم كه اثر و نشانه او را جوينده نمى بيند هر چند در پى او نظر افكند (هيچكس او را نخواهد ديد اگر چه سعى و كوشش بسيار به كار برد مگر كسى كه لياقت ملاقات داشته و حكمت الهى بر آن قرار گيرد) پس گروهى در آن فتنه ها صيقلى ميشوند (هدايت و رستگارى يافته براى پيروى از آن بزرگوار آماده هستند) مانند صيقل دادن آهنگر شمشير را (به طورى كه) ديده هاى آنها به نور قرآن جلا داده و تفسير در گوشهايشان جا گرفته شود (در آيات قرآن تامل و تدبر كنند، و تفسير را از اهلش مى آموزند)
و در شب جام حكمت را به آنها بنوشانند بعد از اينكه در بامداد هم آشاميده باشند (اسباب سعادت و نيكبختى و علم و عمل براى آنان در آشكار و نهان آماده گردد. اللهم اجعلنى من انصاره و اعوانه و اتباعه و شيعته، و ارنى فى ال محمد عليهم السلام ما ياملون، و فى عدوهم ما يحذرون، اله الحق امين يا ذاالجلال و الاكرام، يا ارحم الراحمين).
قسمتى از اين خطبه است (درباره مردم زمان جاهليت و اصحاب پيغمبر اكرم): (پيش از پيدايش دين مقدس اسلام ضلالت و گمراهى سراسر جهان را فرا گرفته بود و مردم به تباهكاريهاى بسيار ميپرداختند) و زمان (معصيت و نافرمانى) ايشان به طول انجاميد تا عذاب و كيفر را (براى خود) كامل گردانند (چنانكه در قرآن كريم س 3 ى 178 ميفرمايد: و لايحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لانفسهم انما نملى لهم ليزدادوا اثما، و لهم عذاب مهين يعنى كسانيكه كافر شدند گمان نكنند كه مهلت ما براى آنان بهتر است، بلكه آنان را مهلت ميدهيم تا هر چه ميتوانند معصيت و نافرمانى نمايند، و براى ايشان است عذاب رسواكننده) و مستوجب پيش آمدهاى سخت روزگار گردند، تا اينكه نزديك شد زمان آنها به سر رسد، و گروهى (از روساء و زمامدارانشان) به تباهكاريها دل بسته و از آن راحتى يافتند، و دستها را با شمشير بلند كردند تا آتش جنگ را بيفروزند (و مانند شتر ماده كه براى آبستن شدن دم بلند ميكند از هيچ كار زشتى پروا نداشتند، و گمان ميكردند دنيا به همين هرج و مرج باقى و برقرار خواهد ماند كه ناگاه پيغمبر اكرم مبعوث به رسالت گشته براى كندن ريشه فساد در عالم از هيچگونه فداكا
رى دريغ ننمود، و اصحاب و پيروان خويش را براى تبليغ و ترويج از دين مقدس اسلام طورى تربيت فرمود كه) شكيبائى (در سختيها و جنگيدن با دشمنان) را بر خدا منت ننهادند، و جانبازيشان را در راه حق بزرگ نشمردند (عظمت و بزرگى دين خدا را در نظر گرفته و براى پيشرفت آن خود را ناچيز دانسته از هر گونه فداكارى خوددارى ننمودند) تا زمانى كه قضاء و قدر الهى به سر رسيدن زمان بلاء و سختى را ايجاب نمود (مسلمانان توانا شده دينشان شهره آفاق گرديد) شمشير زدنشان (در جنگها) از روى بينائى بود (و براى ايمان به خدا و رسول نه از راه نادانى و شهوت) و بر اثر امر راهنما و پنددهنده شان (پيغمبر اكرم) به پروردگارشان نزديك گشتند (اوامر و نواهى آن حضرت را پيروى نموده رضاء و خوشنودى خدا را بدست آوردند و به همين منوال روزگار گذراندند) تا زمانيكه خداوند رسول خود صلى الله عليه و اله را قبض روح فرمود، گروهى به قهقرا برگشتند (به اوامر و نواهى حضرت رسول پشت كرده دوباره به راه ضلالت و گمراهى قدم نهادند) و راهها(ى گمراهى) آنان را هلاك ساخت (در دنيا به تباهكارى و در آخرت به عذاب هميشگى گرفتار شدند) و بر آراء و انديشه هاى نادرست خود اعتماد نمودند (احكام را از پ
يش خود نادرست بيان كرده و مردم را به پيروى از آن وادار مينمودند) و از غير رحم و خويش (رسول اكرم) متابعت نمودند (براى شهوت رانى و دنياپرستى امام عليه السلام را خانه نشين كرده ديگران را كه لائق خلافت نبوده روى كار آوردند) و از سبب (وسيله هدايت و رستگارى يعنى اهل بيت حضرت رسول) كه مامور به دوستى آن بودند، دورى كردند (در قرآن كريم س 42 ى 23 ميفرمايد: قل لااسئلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى يعنى بگو من بر تبليغ رسالت از كسى مزد نميخواهم مگر دوست داشتن خويشان را. ابن عباس فرموده كه بعد از نزول اين آيه اصحاب گفتند: يا رسول الله خويشان شما كه آنها را دوست بايد داشت كيستند؟ فرمود: على و فاطمه و دو پسر ايشان حسن و حسين. ابن ابى الحديد در شرح خود بر نهج البلاغه در اينجا ميگويد: اين جمله و هجروا السبب الذى امروا بمودته اشاره است به فرمايش پيغمبر اكرم صلى الله عليه و اله: خلفت فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى اهل بيتى حبلان ممدودان من السماء الى الارض، لايفترقان حتى يردا على الحوض يعنى دو چيز گرانبها ميان شما باقى گذاشتم يكى كتاب خدا و ديگرى خويشان و اهل بيتم كه دو ريسمان كشيده شده اند از آسمان به زمين يعنى اين دو چيز
اهل عالم را هادى و راهنما هستند كه از هم جدا نميشوند تا اينكه بر سر حوض در بهشت بر من وارد شوند. پس چون پيغمبر صلى الله عليه و اله در اينجا كتاب خدا و اهل بيتش را حبلان يعنى دو ريسمان فرموده، اميرالمومنين هم از اهل بيت به لفظ سبب تعبير نموده و سبب در لغت به معنى ريسمان است) و ساختمان (دين و ايمان) را از بنياد استوارش انتقال داده آن را در جائيكه سزاوار نبود ساختند (امام را كه پيغمبر اكرم از جانب خداوند متعال به خلافت تعيين فرموده عقب زده و اشخاص نالائقى را روى كار آوردند) ايشان كانهاى هر معصيت و گناه و درهاى هر وارد شده به سختى و نادانى هستند (پس هر كه باطل و نادرستى اراده كند از آنها پيروى مينمايد، زيرا ايشان درهاى ضلالت و گمراهى و منشاء فتنه و فساد و اختلال امور دين و دنيا بودند) در حيرت و سرگردانى (چون موج دريا) رفت و آمد داشتند (زيرا از حق دست كشيده پيرو پيشواى دين نبودند) و در بيهوشى (جهل و نادانى) به روش پيروان فرعون (از عذاب و كيفر كردار خود) غافل بودند (چنانكه فرعونيان به بنى اسرائيل ظلم و ستم روا داشته با حضرت موسى كه آنها را بسوى خدا دعوت ميفرمود دشمنى كردند، و در دنيا و آخرت به عذاب الهى مبتلى گشتند
، ايشان هم از پيشوايان هدايت و رستگارى پيروى نكرده و سختى كيفر را از ياد بردند) بعض از آخرت چشم پوشيده بدنيا متوجه شدند (مانند خلفاء) و برخى از دين دست كشيده (و از هدايت و رستگارى) جدا گشتند (مانند بنى اميه).