خطبه 224-در باب زيانهاى زبان
از سخنان آن حضرت عليه السلام است (در اينكه زبان به خودى خود گويا نيست، بلكه ابزار گويائى است و وصف مردم زمان خود و آيندگان. روزى اميرالمومنين عليه السلام به خواهرزاده خويش جعده ابن هبيره محزومى فرمود براى مردم خطبه بخواند، جعده چون به منبر رفت نتوانست سخن بگويد، پس حضرت برخاسته به منبر رفت و خطبه مفصله اى بيان فرمود كه جمله اى از آن اين است): آگاه باشيد زبان پاره اى از انسان است كه گفتار با آن همراهى نكند هر گاه شخص ناتوان باشد (گويا نگردد، يعنى چون كسى را توانائى سخن گفتن نباشد گفتار بر زبان او نيايد، مانند سائر اعضاء چنانكه شخص تا توانائى راه رفتن نداشته باشد پا به خودى خود راه نمى رود) و گفتار زبان را مهلت ندهد هر گاه شخص توانا باشد، و ما (خاندان رسالت) اميران سخن هستيم (سخن در فرمان ما است) و ريشه هاى آن در ما فرو رفته و شاخه هايش بر ما گسترده شده (هر مطلبى را مى توانيم در موقع مقتضى با منتهى درجه فصاحت و بلاغت و جامعيت بيان كنيم) و خدا شما را بيامرزد، بدانيد شما در زمانى زندگى مى كنيد كه در آن گوياى به حق اندك و زبان از راستگوئى كند و حق جوخوار است، مردم بر نافرمانى (خدا و رسول) آماده شد
ه اند، و بر مماشات و سازگارى با هم (براى پيروى از خواهشهاى نفس) يار شده همراه گشته اند، جوانشان بدخو، و پيرشان گناهكار، و داناشان دورو، و سخنرانشان چاپلوس است، كوچكشان به بزرگشان احترام نمى نهند، و توانگرشان از بينواشان دستگيرى نمى نمايد.
خطبه 225-چرا مردم مختلفند؟
از سخنان آن حضرت عليه السلام است، ذعلب يمانى از احمد ابن قيبه از عبدالله ابن يزيد از مالك ابن دحيه روايت كرده كه او گفت: ما نزد اميرالمومنين عليه السلام بوديم كه سخن از اختلاف مردم (نيكى و بدى اندام و اخلاق و رفتارشان) پيش آمد، آن بزرگوار فرمود: مبدا طينتها و سرشتهاشان بين آنها جدائى انداخته (سبب اختلاف آنان گوناگون بودن عناصر بوده كه از آنها به وجود آمده و آفريده شده اند) و اين براى آن است كه ايشان قطعه و تكه اى بودند از زمين شور و شيرين و خاك درشت و نرم (خلاصه گوناگون بودنشان بر اثر نطفه هاى تركيب شده است از غذاهائيكه در جاهاى مختلف روئيده) پس ايشان به اندازه نزديك بودن زمينشان (جاى روئيدن غذائى كه نطفه آنها از آن تركيب شده) با هم نزديك (و همخو) هستند، و به قدر اختلاف و جدائى آن زمين (در اوصاف) با هم فرق دارند، پس (بنابراين گاهى مى شود كه) نيكو منظر كم عقل، و بلند قد كوتاه همت و نيكوكردار زشترو و كوتاه قامت دورانديش و نيكو طبيعت خصلت بد بر خود بسته، و حيران و سرگشته دل پراكنده و پريشان عقل و خوش زبان تيزدل (دانا و بينا) است.
خطبه 226-غسل و كفن كردن رسول خدا
از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه آن را هنگام غسل دادن و كفن كردن رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: پدر و مادرم به فداى تو باد اى رسول خدا همانا به مرگ تو بريده شد چيزيكه با مرگ ديگران (پيغمبران) بريده نگرديد از نبوت و احكام الهى و اخبار آسمانى (زيرا بعد از هر پيغمبرى به پيغمبر پس از او وحى نازل مى شد، ولى چون تو خاتم پيغمبرانى بعد از وفات تو به كسى وحى نازل نمى شود، و در مصيبت خود) خصوصيت داشته و يگانه هستى به طوريكه از ديگر مصيبتها تسليت دهنده مى باشى (چون مصيبت تو از هر مصيبتى بزرگتر است) و (بر اثر رحلت خود از دنيا) عموميت دارى به طوريكه كه مردم در (ماتم) تو يكسانند (هيچكس در اين مصيبت بى اندوه نيست) و اگر امر به شكيبائى و نهى از ناله و فرياد و فغان نفرموده بودى هر آينه (در فراق تو) سرچشمه هاى اشك چشم را (با گريه بسيار) خشك مى كرديم، و درد و غم پيوسته و حزن و اندوه هميشه باقى بود، و خشك شدن اشك چشم و دائمى بودن حزن و اندوه در مصيبت تو كم است، ولى مرگ چيزى است كه بر طرف نمودن آن ممكن نبوده دفع آن غير مقدور است، پدر و مادرم به فداى تو باد، ما را نزد پروردگارت به ياد آورده در خاطر خويش نگ
اهدار (ما را فراموش نكرده آمرزش گناهانمان را از حقتعالى بخواه).