خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر


از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در فضائل و مناقب ائمه اطهار): خداوند پيغمبرانش را برانگيخته و حيش را به آنان اختصاص داد، و آنها را براى مردم حجت و دليل گردانيد تا ايشان را (در كردارشان) حجت و عذر نباشد (به اينكه ما به اوامر و نواهى تو آشنا نبوديم) پس همه را بوسيله پيغمبران به راه حق دعوت فرمود. آگاه باشيد كه خداوند (احوال) مردم را آشكار نمود نه آنكه به آنچه پنهان داشته اند از اسرار و انديشه هائى كه در دل دارند بى اطلاع باشند، بلكه (فرستادن پيغمبران و امر و نهى) براى آن بود كه آنان را بيازمايد كه كردار كدام كس بهتر است (معنى آزمايش خداوند اين است كه چه كس در دنيا از فرمان او پيروى نموده رستگار ميگردد، و كه نافرمانى كرده به عذاب گرفتار ميشود، نه آنكه آخر كار آنان را ندانسته بخواهد دانا گردد، چنانكه در شرح خطبه شصت و دوم بيان شد) تا ثواب (بهشت) پاداش (كردار نيك) و عذاب (آتش) كيفر (كردار زشت) باشد (چون با اين بيان دانستيد كه سبب آزمايش الهى چيست، پس) كجايند كسانى كه گمان ميكنند كه آنان در علم (اسرار خلقت و تفسير و تاويل قرآن كريم) مطلع و استواراند، به جز ما اهل بيت؟ ادعاى آنان دروغ و ستم بر

ما است، زيرا خداوند ما را برترى داده و ايشان را فرو گذاشته، و (اين مقام و منزلت را) به ما عطا فرموده و آنان را بى بهره ساخته، و ما را داخل نموده و آنها را خارج فرموده، به وسيله ما هدايت و راهنمائى طلب ميگردد، و بينائى از كورى و گمراهى خواسته ميشود، محقق است كه ائمه و پيشوايان دين از قريش هستند كه از هاشم بوجود آمده اند (و از نسل على و فاطمه عليهماالسلام ظاهر گشته اند): امامت و خلافت بر غير ايشان سزاوار نيست و خلفاى غير آنان (كه به ناحق روى كار آمده اند براى جانشينى پيغمبر اكرم) صلاحيت ندارند (زيرا لازمه خلافت و امامت خصائصى است كه در غير ائمه اثنى عشر يافت نميشود، و اين فرمايش امام عليه السلام صراحت دارد به اينكه امامت براى غير دوازده امام شايسته نيست).

قسمتى از اين خطبه است (در توبيخ و سرزنش بنى اميه و پيروانشان): دنيا را اختيار كرده آخرت را پشت سر انداختند، و از آب صاف و گوارا (تقوى و پرهيزكارى) چشم پوشيده و آب گنديده آشاميدند (به عذاب هميشگى تن دادند) گويا مى بينم يك فاسق و گناهكار ايشان (عبدالملك ابن مروان) را پيرو از منكر و كارهاى زشت كه با آن الفت و انس گرفته دارم و موافق گشته، تا اينكه موهاى سرش بر آن كار زشت سفيد گرديده و خوهايش به آن رنگ شده است (حكومت و سلطنت او به طول انجاميده، و زشتكارى جبلى و غريزه او گشته) پس (به انجام هر كار زشتى) رو آورد در حالتى كه كف بر لب دارد (مست و بى پروا است) مانند درياى بزرگ پرموجى كه باك ندارد از آنچه غرق ميگرداند، يا مانند افتادن آتش در گياه خشك كه نينديشد از آنچه ميسوزاند (در چنين زمانى) كجايند عقلهاى افروخته شده به چراغهاى هدايت و ديده هاى نگرنده به نشانه تقوى و پرهيزكارى؟ كجايند دلهائى كه به خدا تخصيص داده شده و به طاعت و بندگى خدا بسته شده اند؟ (كجايند طرفداران پيشوايان دين كه به جز اطاعت و فرمانبردارى خدا پيشه اى ندارند؟ در حاليكه بنى اميه) به متاع دنيا هجوم آورده و براى حرام با يكديگر زد و خو

رد مينمايند، و نشانه بهشت و آتش براى ايشان نمايان است، پس از بهشت روگردانده و با اعمال و كردارشان به آتش توجه نموده اند، و پروردگارشان آنها را (به راه رستگارى) دعوت فرموده، آنان رميده پشت گردانيدند، و شيطان ايشان را (به راه ذلت و بدبختى) خوانده، آنها دعوتش را پذيرفته به آن روآوردند.

خطبه 145-در فناى دنيا


از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در مذمت و بيوفائى دنيا): اى مردم شما در اين دنيا نشانه و هدفيد كه مرگها در آن تير مياندازند (اقسام مردن: بيماريها، كشته شدن، سوختن، غرق گشتن، در چاه افتادن، زير هوار رفتن، و مانند اينها براى نابود كردنتان آماده هستند) با هر آشاميدنى آب جستنى در گلو هست، و در هر لقمه اى استخوانى گلوگير ميباشد، هيچ نعمت و خوشى از آن درنمييابيد مگر آنكه نعمت ديگرى را از دست ميدهيد (اگر سير در شهرها را آرزو كنيد و به آن نائل گرديد اندوه و دورى از وطن و اهل به شما خواهد رسيد، و اگر مال و فرزند يابيد از نعمت آسودگى جدا خواهيد ماند و همچنين) و معمرى از شما (كسى كه عمرش باقى است جوان يا پير، نه بس بزرگ سال) روزى از عمرش به او داده نميشود مگر آنكه روز ديگرى از مدت عمر و زندگانيش نابود ميگردد (رسيدن او به فردا ممكن نيست مگر به گذشتن امروز كه در آن باقى است و به گذشتن امروز يك روز به مرگ نزديك ميشود، پس لذت و خوشى با نزديك شدن به مرگ در حقيقت لذت و خوشى نيست) و افزودنى در خوردن براى او لذت نو و تازه نمى آورد مگر به از بين رفتن آنچه از روزى پيش از آن خورده (از غذاى لذيذى نميتواند بهره

مند شد مگر آنكه از غذاهاى لذيذ ديگر چشم بپوشد، و جامه اى نميپوشد مگر اينكه جامه ديگرى از تن بكند، و در خانه اى ساكن نميگردد مگر آنكه از خانه ديگرى بيرون رود) و براى او اثر و نشانه اى بوجود نمى آيد مگر آنكه اثر و نشانه ديگرش از بين ميرود، و براى او چيزى تازه نميگردد مگر بعد از آنكه تازه او كهنه شود (مثلا با بدست آوردن وقار و حلم و بردبارى و نشاط جوانى از دست ميرود) و براى او خوشه اى نميرويد مگر آنكه درو شده اى ساقط و از بين برود (تا كشتى درو نگردد، كشت ديگرى عمل نمى آيد، فرزندان جاى پدران و مادران ننشينند مگر آنكه آنها از دنيا بروند) و اصلها گذشتند (پدران و مادران مردند) و ما فرعها هستيم (فرزندان آنها ميباشيم) پس چگونه فرع بعد از رفتن اصلش باقى ميماند؟! (خلاصه لذتهاى دنيا كه هر يك آميخته به چندين بلاء و درد و اندوه هستند براى كسى جمع نميگردد، پس نادان و زيانكار كسى كه به آنها دل بسته و از لذات جاودانى آن جهان چشم ميپوشد!!)

قسمتى از اين خطبه است (در نهى از متابعت بدعت و ترغيب به پيروى از سنت): بدعتى (احداث چيزى در دين كه از دين نبوده) آشكار نگشت مگر آنكه به سبب آن سنتى (طريقه و رويه رسول اكرم) از بين ميرود، پس از بدعتها پرهيز نموده در راه روشن قدم نهيد (از روش رسول خدا صلى الله عليه و اله پيروى نمائيد) زيرا امور قديمه (كه در عهد پيغمبر اكرم برقرار بود) بهترين كارها است، و بدعتهاى نو بدترين چيزها است (چون برخلاف شرع و مستلزم هرج و مرج و فساد و تباهكارى بسيار ميباشد).

/ 441