حکمت 331
امام عليه السلام (درباره علم) فرموده است: علم بر دو نوع است: يكى علم مطبوع و علمى كه طبيعى و فطرى (اثرش در كردار آشكار) باشد و ديگرى علم مسموع و شنيده شده (از راه آموختن و مطالعه) و علم مسموع سود ندهد هر گاه مطبوع نباشد (شخص را به حقايق معارف نرسانده نيكبخت نگرداند).
حکمت 332
امام عليه السلام (درباره انديشه) فرموده است: انديشه درست وابسته به دولتها و برتريها و دارائيها است كه رومى آورد با روآوردن آنها و ميرود با رفتن آنها (هر كه را بخت و دولت يار باشد هر چه انديشد درست آيد و تير تدبيرش به هدف مراد رسد و چون از او روبرگرداند هر چه انديشد نادرست آيد و عكس مراد نتيجه دهد هر چند خردمندترين مردم باشد).
حکمت 333
امام عليه السلام (در فقر و غنى) فرموده است: آرايش دست تنگى پاكدامنى است، و آرايش توانگرى سپاسگزارى (فقير را كه گناه نكند و دست پيش مردم دراز ننمايد همه مى ستايند و بهره اش را زود مى يابد، و غنى كه سپاسگزار باشد مردم خيرخواه او مى شوند و آن موجب افزايش نعمت خداوند گردد).
حکمت 334
امام عليه السلام (درباره ستمگر) فرموده است: روز دادخواهى (قيامت) بر ستمگر سخت تر است از روزى كه بر ستمكشيده ستم شده (شرح اين مطلب در فرمايش دويست و سى و سه گذشت).
حکمت 335
امام عليه السلام (در ترغيب به شايسته و دورى از ناپسنديده) فرموده است: گفتارها نگاهدارى شده (فرشتگان آنها را بر صفحه اعمال ضبط مى نمايند چنانكه در قرآن كريم س 50 ى 18 مى فرمايد: مايلفظ من قول الا لديه رقيب عتيد يعنى سخنى از دهان بيرون نيافكند جز آنكه نزد آن (يا نزد گوينده) رقيب عتيد يعنى نگهبان آماده (دو فرشته مامور نگارش اعمال خير و شر مى باشد) و رازهاى پنهان هويدا گرديده (چنانكه در قرآن كريم س 86 ى 9 مى فرمايد: كل نفس بما كسبت رهينه يعنى) هر كس گرو و پاى بند كرده خود مى باشد (به جزاى آن مى رسد) و مردم (از رشد) ناقصند و (از عقل) معيوب مگر آن را كه خدا حفظ كند (از نقص و عيب آرسته اش گرداند، زيرا) پرسش كننده ايشان مى خواهد شخص را به رنج انداخته آزار دهد، و پاسخ دهنده آنها (چون مى خواهد از هيچ پاسخى باز نماند) رنج را به خود هموار مى نمايد، آنكه از انديشه اش از ايشان درست تر است زود خشنودى و خشم او را از انديشه نيكويش برمى گرداند (اگر از كسى يا مطلبى خشنود گشته يا به خشم آيد انديشه نيكويش را به كار نيندازد و از عيب آنچه از آن خشنود شده چشم بپوشد و در آنچه از آن به خشم آمده عيب گيرد) و آنكه خردمنديش
از آنها استوارتر است زود يك نگاه كردن به گوشه چشم او را زيان رساند (برخلاف دستور عقل رفتار نموده ارجمنديش را از دست ميدهد) و يك كلمه او را از حالى به حال ديگر مى گرداند (بر اثر گفتارى به خشم آمده كار ناشايسته مى كند).