خطبه 069-پس از ضربت خوردن - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 069-پس از ضربت خوردن


امام عليه السلام بعد از نيمه شب روزى كه (وقت طلوع صبح نوزدهم رمضان سال چهل هجرى) شمشير بر فرق مباركش زده شد (بوسيله عبدالرحمن ابن ملجم مرادى و بر اثر آن در ثلث اول شب بيست و يكم آن ماه وفات نمود) فرمود: نشسته بودم خواب به چشمم مسلط شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله بر من آشكار گرديد، گفتم: اى رسول خدا بسيار كجى (نافرمانى) و دشمنى از امت تو ديدم، فرمود: آنان را نفرين كن، گفتم: خدا به جاى ايشان بهترين اشخاص را به من بدهد و به جاى من بدترين كس را بر آنها بگمارد (به اجابت دعاى حضرت حجاج بر آنان مسلط گشت و انواع ظلمها و ستمها نموده و آنها را به ذلت و بدبختى مبتلى كرد. سيد رضى فرمايد:) مقصود حضرت از لفظ اود اعوجاج (كجى و ناراستى) و از لفظ لدد خصام (دشمنى) مى باشد، و اين از سخنان بسيار فصيح است.

خطبه 070-در نكوهش مردم عراق


از سخنان آن حضرت عليه السلام است در نكوهش مردم عراق (در جنگ صفين چون لشگر شام شكست خورده به دستور عمرو ابن عاص قرآنها بر سر نيزه ها زده اظهار عجز و ناتوانى نمودند، و بر اثر اين مكر و حيله لشگر عراق در جنگيدن با ايشان سستى نموده از فتح و فيروزى حتمى كه به دستشان مى آمد گذشته به جنگ خاتمه دادند، حضرت فرمود): بعد از سپاس و ستايش خداوند متعال و درود بر پيغمبر اكرم، اى مردم عراق شما چون زن آبستنى هستيد كه پس از تحمل مدت حمل بچه را سقط كرده مرده بيندازد و شوهرش بميرد و بيوگى او طول بكشد، و (پس از مرگ چون فرزند و شوهرى نداشته) بيگانه ترين اشخاص ميراثش را ببرد (در اين جنگ رنج بسيار كشيديد و چون فتح و فيروزى به شما نزديك شد فريب خورده آن را از دست داديد و به حكومت حكمين راضى گشتيد و از راى امامتان پيروى ننموده خود را بى پيشوا فرض كرديد تا اينكه دشمن بيگانه شهرهايتان را به تصرف درآورده بر شما مسلط گرديد). آگاه باشيد سوگند به خدا من با اختيار بسوى شما نيامدم (حركت من از مدينه و آمدنم بسوى شما و ماندن در كوفه به دلخواه نبود) و ليكن (در جنگ جمل چون لشگر حجاز براى كمك با من وافى نبود و لشگر شما را مى خوا

ستم، لذا) به ناچار آمدم (و چون پس از جنگ با اهل بصره با مردم شام پيش آمد از اين جهت مجبور شدم در شهر شما اقامت نمايم) و به من خبر رسيده كه شما (از روى نفاق و دوروئى) مى گوئيد: على دروغ مى گويد، خدا شما را بكشد (رحمتش را از شما دور گرداند) بر كه دروغ مى گويم؟ آيا بر خدا دروغ مى بندم؟ من كه اول كسى هستم كه به او ايمان آورده ام! يا بر پيغمبر او دروغ مى بندم؟ من كه اول كسى هستم كه او را تصديق نموده ام؟ سوگند به خدا چنين نيست (كه شما مى گوئيد) و ليكن سخنانم صحيح و گفتارم فصيح است، شما كه در آن هنگام (كه آنرا از پيغمبر فرا مى گرفتم) حاضر نبوديد، و (اگر هم حاضر بوديد) لياقت شنيدن آنرا نداشتيد (چون اخبار به غيب را نمى فهميد بر شما پوشيده ماند) واى بر ما در او (كه مرا تكذيب مى كند يعنى مادر به مرگ او نشيند، زيرا) بى بها پيمانه مى كنم (همه چيز را ياد مى دهم بدون توقع و مزد) اگر او را ظرفى باشد (استعداد داشته باشد) و هر آينه خواهيد دانست راستى گفتار را بعد از اين (در قيامت كه به كيفر گفتار خود مبتلى خواهند شد، يا پس از وفات آن حضرت وقتيكه بنى اميه بر آنها مسلط گشته آنچه كه آن بزرگوار از آينده خبر داده بود بر آنان هويدا

گرديد. جمله و لتعلمن نباه بعد حين را از قرآن كريم اقتباس فرموده س 38 ى 88.

/ 441