خطبه 165-تحريض به الفت با يكديگر - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قسمتى از اين خطبه است در چگونگى بهشت: اگر به ديده دل ببينى آنچه براى تو از بهشت وصف ميشود (و در آن تامل و انديشه نمائى) هرآينه نفس تو دورى ميكند از آنچه در اين دنيا است از خواهشها و خوشيها و آرايشهاى آن كه در نظر جلوه گر است، و با تامل و انديشه سرگردان ماند در صداى به هم خوردن برگهاى درختهائى كه بر كنار جويهاى بهشت ريشه هاى آنها در تله هاى مشك پنهان گشته است، و در آويزان بودن خوشه هاى مرواريد تر و تازه در شاخه هاى نازك (تركه ها) و كلفت، و در نمايان شدن آن ميوه هاى رنگارنگ در پوست شكوفه هاى آن درختها كه بى رنج (و بدون رفتن بالاى درخت يا افكندن به وسيله سنگ و چوب) چيده ميشود، و طبق آرزوى چيننده در دسترس قرار ميگيرد (آنچه آرزو كند نزديك ميشود تا بى زحمت بچيند) و براى اهل بهشت در جلو قصرهاى آن عسلهاى پاك و پاكيزه و شربتهاى تصفيه شد گردش داده ميشود (تا هر كه بخواهد بياشامد، چنانكه در قرآن كريم س 37 ى 45 ميفرمايد: يطاف عليهم بكاس من معين ى )46( بيضاء لذه للشاربين ى 47 لا فيها غول و لا هم عنها ينزفون يعنى براى ايشان جام شربت از نهر جارى كه در نظر است گردش داده ميشود در حاليكه مصفا و سفيد است، و براى ن

وشنده ها داراى لذت و خوشى ميباشد، آفت و دردى در آن نبوده و آنان از آشاميدن آن عقلشان زائل نميگردد) اهل بهشت گروهى هستند (پيرو خدا و رسول) كه پيوسته عطاء و بخشش الهى شامل حالشان ميباشد تا آنگاه كه در سراى هميشگى (بهشت جاويد) فرود آيند، و از انتقال و سفرها ايمن و آسوده گردند (آدمى هنگام مردن تا قيامت برپا نشده مانند كسى است كه به سختى راه سفر گرفتار است، و چون از سختى مرگ و عالم برزخ و رستخيز رهائى يافت و بار در بهشت گشود از رنج راه مى آسايد) پس اى شنونده اگر دل خود را مشغول كنى (تامل و انديشه نمائى) به آنچه ناگاه به تو برسد از منظره هاى شگفت آور هر آينه به جهت شوق رسيدن به آنها جان از تنت بيرون رود، و به جهت شتاب برسيدن به آن منظره ها از همين مجلس من به همسايگى اهل گورستان خواهى رفت (و از دنيا و آنچه در آن است چشم پوشيده منتظر رسيدن مرگ ميگردى) خداوند از روى فضل و مهربانيش ما و شما را در زمره كسانى قرار دهد كه از روى دل براى رفتن به منزلهاى نيكوكاران (بهشت جاويد) سعى و كوشش مينمايند (رضاء و خوشنودى خدا و رسول را بدست مى آورند. سيدرضى فرمايد:) (معنى چند سخن شگفت آور اين خطبه اينست:) فرمايش آن حضرت عليه السلام:

يور بملاقحه، لفظ ار كنايه از نزديكى است، عرب ميگويد: ار الرجل المراه آنگاه كه مرد زن را هم بستر خود قرار دهد، و فرمايش آن حضرت عليه السلام: كانه قلع دارى عنجه نوتيه، قلع بادبان كشتى است، و دارى منسوب است به دارين و آن شهرى است كنار دريا كه از آن جا عطر آورده ميشود، و عنجه يعنى آن را برگرداند، گفته ميشود: عنجت الناقه كنصرت اعنجها عنجا آنگاه كه سر شتر را برگردانى، و نوتى به معنى كشتيبان است، و فرمايش آن حضرت عليه السلام ضفتى جفونه از اين جمله و طرف پلكهاى چشم طاووس را اراده فرموده است، و كلمه صفتان به معنى هر دو جانب است، و فرمايش آن حضرت عليه السلام: و فلذ الزبرجد لفظ فلذ جمع فلذه است و آن به معنى قطعه و تكه ميباشد، و كبائس جمع كباسه كه به معنى عذق (خوشه خرما) است، و عساليج به معنى شاخه ها و مفرد آن عسلوج ميباشد.

خطبه 165-تحريض به الفت با يكديگر


از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در پند و اندرز به اصحابش): كوچك شما بايد از بزرگتان پيروى كند، و بزرگ شما به كوچكتان مهربان باشد، و مانند ستمكاران زمان جاهليت (پيش از مبعوث شدن پيغمبر اكرم) نباشيد كه (آنان) نه در دين و شريعت كنجكاوى ميكردند، و نه از شناختن خدا عقل به كار ميبردند (نادان و از احكام خداوند سبحان غافل بودند) مانند پوست تخمى كه در جاى تخم نهادن مرغان پيدا گردد (و تصور شود كه تخم پرنده است، اگر كسى آن را بشكند) شكستن آن گناه دارد، و (اگر سالم بگذارد) بچه زيان رسان بيرون آرد (چون ممكن است تخم افعى و مار باشد، و مثل ستمكاران جاهليت مثل تخم افعى و مار است كه در جاى تخم نهادن شترمرغ پيدا شود، زيرا مخالفت و در هم شكستن آنها با جنگ و خونريزى صورت ميگرفت، و مداواى با آنان سبب گمراهى و تباهكارى ميبود).

قسمتى از اين خطبه است (در خبر دادن به اجتماع مسلمانان بعد از پراكندگيشان از هم و از بين بردن بنى اميه، و سرزنش به اصحابش). (مسلمانان) بعد از انس گرفتن با يكديگر و اجتماع از هم جدا ميشوند، و از (اطراف) اصل (و پايه دين) خود (امام به حق) پراكنده ميگردند، پس بعضى از ايشان شاخه اى (امامى از ائمه هدى عليهم السلام) را ميگيرد، هر كجا كه برود با او همراه است (به دستورش رفتار مينمايد) تا اينكه به زودى خداوند ايشان را براى بدترين روزى بنى اميه (انقراض دولتشان) گرد آورد چنانكه قطعه هاى ابر در فصل پائيز به هم متصل ميشود، خداوند آنان را با هم مهربان ساخته و به هم پيوسته و بسيار ميگرداند، مانند ابرهاى رويهم قرار گرفته، پس از آن خداوند براى آنان درهائى ميگشايد كه از جاى برانگيختنشان سيل وار روانه ميشوند (حركت كرده و به كمك يكديگر ميشتابند) مانند سيل دو باغ (اهل سبا كه خداوند قصه آن را در قرآن كريم ياد فرموده، و آن سيل عظيمى بود كه همه آنانرا هلاك نمود) هيچ پشته اى از آن سالم و هيچ زمين بلندى برقرار نماند، و راه آن را نه استوارى كوه و نه بلندى زمينى نبست (كسى نميتواند آن جمع را شكست دهد) خداوند ايشان را در ميا

ن دره هائى كه آفريده (و مجراى سيل هم از آن دره ها است) پراكنده مينمايد و آنان را مانند چشمه ها در زمين روان ميسازد (خلاصه جمعيتشان را بسيار و قدرت و توانائى به آنها عطاء ميفرمايد) بوسيله آنها حقوق گروهى (ستمديده ها) را از گروهى (ستمگران) ميستاند و گروهى (بنى عباس) را در شهرهاى گروهى (بنى اميه) ميگمارد، و سوگند به خدا آنچه در تصرف ايشانست بعد از پادشاهى و حكمرانى (آنها) گداخته ميشود مانند دنبه كه از آتش گداخته ميگردد (عزت و دولت و دارائى و همه چيز آنها از بين خواهد رفت ).

/ 441