خطبه 213-تلاوت رجال لا تلهيهم...
از سخنان آن حضرت عليه السلام است (در فضيلت ياد خدا و اوصاف آنانكه بياد خدا مشغولند) كه آن را هنگام قرائت آيه رجال لاتلهيهم تجاره و لابيع عن ذكر الله فرموده (س 24 ى 37( يعنى مردانى هستند كه بازرگانى و خريد و فروش ايشان را از ياد خدا باز نمى دارد: خداوند سبحان ذكر و ياد خود را صيقل و روشنائى دلها قرار داد كه به سبب آن (اوامر و نواهى او را) بعد از كرى مى شنوند، و بعد از تاريكى (نادانى) مى بينند، و بعد از دشمنى و ستيزگى فرمانبر مى گيردند (رضاء و خشنودى او را به دست مى آورند) و همواره براى خدا- كه نعمتها و بخششهايش ارجمند است- در پاره از زمان بعد از پاره ديگر در روزگارهائى كه آثار شرائع در آنها گم گشته بندگانى است كه در انديشه هاشان با آنان راز مى گويد، و در حقيقت عقلهاشان با آنها سخن مى فرمايد (هميشه به ياد خدا بوده از راه عقل و بينائى با او در گفتگو هستند) و چراغ (هدايت و رستگارى) را به روشنائى بيدارى و هشيارى در ديده ها و گوشها و دلها افروختند (ياد خدا چون چراغ ديده ها و گوشها و دلهاشان را روشن گردانيد، لذا غير او چيزى نديده، غير اوامر و نواهيش سخنى نشنيده، به غير آنچه او خواسته دل نمى بندد) ر
وزهاى خدا را (به مردم) يادآورى مى نمايند (سرگذشت پيشينيان را كه بر اثر معصيت و نافرمانى تباه شده اند براى ايشان بيان مى كنند تا عبرت گيرند) و (آنان را) از عظمت و بزرگوارى او مى ترسانند (مى گويند از خدا بترسيد و مرتكب گناه نشويد كه او حاضر و بينا است و بر هلاك شما قادر و توانا) آنان مانند راهنمايان در بيابانها هستند كه هر كه از وسط راه برود (به عدل و درستى رفتار كند) راه او را مى ستايند، و به رهائى (از گمراهى) مژده اش مى دهند، و هر كه به طرف راست و چپ برود (در هر امر افراط و تفريط پيش گيرد) راه را براى او مذمت كرده از تباه شدن برحذرش مى دارند، و آنها با اين اوصاف چراغهاى آن تاريكيها (ى نادانى) و راهنمايان آن شبهه ها (ى گمراهى) هستند، و به تحقيق براى ياد خدا نمودن اهلى است كه آن را عوض دنيا فرا گرفته اند، و ايشان را بازرگانى و خريد و فروش از آن مشغول نمى سازد، روزهاى زندگانى را با ياد خدا بسر مى برند، و به سخنان منع كننده از آنچه خدا حرام و نهى فرموده در گوشهاى بى خبران بانگ مى زنند، و به عدل و دوستى امر كرده خود آن را انجام مى دهند، و از ناپسند (گفتار و كردار زشت) نهى نموده خود آن را بجا نمى آورند، و (چنان به
آخرت ايمان و يقين دارند كه) گويا دنيا را به پايان رسانده و به آخرت وارد شده و در آنجا مى باشند، و آنچه در پى دنيا است (امور آخرت كه ديگران از آنها آگاه نيستند) به چشم ديده اند، و مانند آنكه بر احوال پنهان اهل برزخ در مدت اقامت آنجا آگاهند، و قيامت وعده هايش را بر ايشان ثابت نموده است (شك و ترديد ندارند) پس پرده از آن اوضاع را از جلو مردم دنيا برداشته اند (آنچه را به نور ايمان و يقين ديده اند فاش كرده اند) به طورى كه گويا ايشان مى بينند آن را كه مردم نمى بينند، و مى شنوند آن را كه ديگران نمى شنوند، و اگر آنان را در برابر عقل خود در مراتب پسنديده و مجلسهاى شايسته آنها تصور كنى (حالات عبادت و بندگيشان را به نظر آورى) در حاليكه دفترهاى محاسبه اعمالشان را باز كرده براى رسيدگى به حساب نفسهايشان آماده اند بر هر امر كوچك و بزرگى كه مامور به آن بوده و كوتاهى كرده اند يا نهى از آن شده و تقصير نموده اند، و گناهان سنگين خويش را بر پشتشان بار كرده از برداشتن آن ضعيف و ناتوان گرديده اند، و گريه را در گلو نگاهداشته اند، و (هنگام محاسبه) با گريه و زارى با خويشتن جواب و سوال نموده اند، و جانب پروردگارشان از پشيمانيها و اقرار
به تقصير ناله و فرياد بر آورند (و طلب عفو و بخشش نمايند، خلاصه اگر ايشان را با اين حالات در نظر آورى) نشانه هاى هدايت و رستگارى و چراغهاى تاريكى را خواهى ديد كه فرشتگان دورشان گرد آمده آرامش و آسودگى (از عذاب) بر آنها نازل گشته و درهاى (بركات) آسمان به روى آنان باز شده، و جاهاى ارجمند برايشان آماده گرديده در جائيكه خداوند به آنها مطلع و آگاه است، و از كوشش آنان (در وارسى حساب خود با خدا) راضى و خشنود است، و روش آنها را (در پشيمانى از گناهان) پسنديده است، در حاليكه به مناجات با خدا نسيم عفو و بخشش (از گناهان) را استشمام مى كنند، ايشان گروگان نيازمندى به فضل و كرم خدا و اسيران تواضع و فروتنى به عظمت و بزرگوارى او هستند، بسيارى اندوه دلها و بسيارى گريه چشمهاشان را مجروح ساخته است، براى هر درى كه راه رغبت و توجه به سوى خدا است ايشان را دست كوبنده اى است (هر درى كه به او راه دارد كوبيده در آن داخل مى شوند) سوال و درخواست از كسى مى نمايند كه فراخيها پيش او تنگ نمى گردد (هر چند عطاء و بخشش نمايد از درياى جود و كرمش كاسته نمى شود) و خواستاران از او نوميد نمى شوند، پس تو خود به حساب خويش برس، زيرا به حساب ديگران محاسب
ى غير از تو مى رسد (از وارسى حساب ديگران سودى براى تو نيست، بايد هميشه به ياد خود باشى و به حساب خويش به دقت رسيدگى كنى).