خطبه 230-در سفارش به تقوا
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در سفارش به پرهيزكارى و يادآورى از مرگ و مرده ها): اى مردم، شما را سفارش مى كنم به پرهيزكارى و ترس از خدا، و به بسيار ستودن او را براى نعمتهايش كه به شما داده، و بخششهايش كه به شما مى رسد، و براى آزمايش او شما را (از خير و شر و خوشى و سختى) پس چه بسيار به نعمتى شما را تخصيص دارد و به رحمتى دريافت (كه از جمله آن اين است كه) گناهان و كارهاى زشت خود را آشكار كرديد و او (با ستاريت و غفاريت خود) شما را پوشانيد (مفتضح و رسوا نساخت، و اين از نعمتهاى بزرگ او است) و كارى كرديد كه موجب مواخذه او بود و شما را مهلت داد (در كيفرتان به تعجيل نفرمود شايد توبه و بازگشت نمائيد، زيرا عفو و بخشش و رحمتش بر عقاب و خشمش سبقت جسته، و اين نيز نعمت بزرگى است كه به بندگانش عطا فرموده كه اگر بر اثر گناه افراد را كيفر مى فرمود، هيچكس روى زمين باقى نمى ماند، چنانكه در قرآن كريم س 16 ى 61 مى فرمايد: و لو يواخذ الله الناس بظلمهم ما ترك عليها من دابه ولكن يوخرهم الى اجل مسمى فاذا جاءاجلهم لايستاخرون ساعه و لايستقدمون يعنى اگر خداوند مردم را بر اثر ستم و گناهانشان مواخذه فرمايد جنبنده ا
ى بر روى زمين باقى نمى گذارد، لكن آنها را مهلت مى دهد تا وقتى كه تعيين گرديده، پس چون زمان ايشان برسد ساعتى به تاخير نيفتاده و پيشى نگيرند) و شما را سفارش مى كنم به ياد مرگ و كم غافل شدن از آن، و چگونه غافليد شما از چيزيكه (مرگ از شما غافل نيست، و چگونه طمع و آز داريد از كسى كه (ملك الموت) شما را مهلت نميدهند؟! پس (براى شما) كافى است پنددهنده مردگانى كه ديديد آنها را بر دوشها به سوى قبرهاشان بروند در حاليكه سوار نبودند، و در قبرها نهادندشان در حاليكه فرود نيامده بودند (زيرا سوارى و ورود در جائى بايستى از روى قصد و اختيار باشد، پس چون حمل مردگان بر دوشها و نهادنشان در قبرها به ادراك و شعور خودشان نيست از اين رو نمى توان گفت كه آنها سوار بوده يا در قبرها وارد شده اند) پس (طورى دست از اين جهان كشيده و رفتند و اثرى به جا نگذاشتند كه) گويا ايشان بناءكنندگان دنيا نبودند و هميشه آخرت جايگاه آنان بوده، بيرون رفتند از دنيائيكه در آن سكونت داشتند، و جا گرفتند در گورى كه از آن مى رميدند، آلوده بودند به دنيائى كه از آن دست كشيدند، و تباه ساختند آخرتى را كه به سوى آن منتقل گشتند (و اكنون پشيمانند و بيچاره) نه از كار زشت م
ى توانند برگردند (توبه و بازگشت نمايند) و نه كار نيك را مى توانند زياده نمايند (زيرا آخرت دار تكليف نيست، و اين بدبختى براى آن است كه) به دنيا انس گرفتند دنيا ايشان را فريب داد، و به آن اعتماد نمودند آنها را به خاك انداخت (تباهشان ساخت) پس خدا شما را بيامرزد، سبقت گرفته و پيش دستى كنيد به سوى منازل (آخرت) خود كه به آبادى آن مامور بوده با آن ترغيب گرديده به سوى آن خوانده شده ايد، و به وسيله شكيبائى بر طاعت خدا و دورى از معصيت و نافرمانيش نعمتهاى او را بر خودتان تمام گردانيد (با شكيبائى بر سختى عبادت و دورى از معصيت خود را شايسته نعمتهاى آخرت و لذتها و خوشيهاى بهشت جاويد گردانيد تا با همراه بودن آن نعمتها با نعمتهاى دنيا از نعمتهاى خدا كاملا بهره مند شده باشيد) زيرا فردا (هنگام رسيدن مرگ) به امروز نزديك است، چه بسيار به شتاب مى گذرد ساعتها در روز، و چه زود سپرى مى شود روزها در ماه، و چه شتابنده است ماهها در گذراندن سال، و چه با تندى ميگذرد سالها در عمر (كه تند گذشتن آنها مستلزم به سر رسيدن زندگى و نزديك شدن مرگ است).