نامه 054-به طلحه و زبير - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 054-به طلحه و زبير


از نامه هاى آن حضرت عليه السلام است به طلحه و زبير كه (در آن بى حقى آنها را به پيمان شكنى اثبات نموده، و) به وسيله عمران ابن حصين خزاعى فرستاده (خزاع نام قبيله اى است از ازد و عمران از دانشمندان اصحاب رسول خدا- صلى الله عليه و آله- و از شيعيان امام عليه السلام بوده، و) آن را ابوجعفر (محمد ابن عبدالله) اسكافى (اسكاف ده بزرگى بين نهروان و بصره بوده) در كتاب مقاماتش كه در فضائل اميرالمومنين عليه السلام است بيان كرده: پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، شما مى دانيد با اينكه پوشانده ايد كه من قصد مردم نكردم (خواستار بيعت نبودم) تا اينكه قصد من كردند (بيعت با مرا خواستند) و (براى بيعت بستن) دست به سوى آنان دراز ننمودم تا اينكه ايشان دست پيش من دراز كردند، و شما از جمله كسانى بوديد كه قصد من كرد و بيعت نمود، و مردم با من بيعت نكردند به جهت تسلط و غلبه (كه داشته باشم) و نه به جهت مال و دارائى موجود (كه طمع به آن كرده باشند، بلكه با اختيار و خواست خود دست بيعت به سويم دراز كردند) پس اگر شما با من به اختيار بيعت نموده پيمان بستيد (از شكستن آن) برگرديد تا زود است (از اين كار زشت) توبه و بازگشت به سوى

خدا نمائيد، و اگر با بى ميلى پيمان و (بهانه اى كه براى پيمان شكنى خود آماده كرده ايد آن است كه) گمان نموده ايد من عثمان را كشته ام (و شما به خونخواهى او درصدد جنگ با من برآمده ايد) پس بين من و شما از اهل مدينه كسانى (مانند محمد ابن مسلمه و اسامه ابن زيد و عبدالله ابن عمر) كه از من و شما كناره گرفته اند (و هيچيك را يارى نمى نمايند) هستند (كه گواهى بدهند و بگويند كشنده عثمان كيست) پس (اگر ايشان گفتند عثمان را كى كشته) هر كدام (از ما طبق گواهى كه درباره او بدهند) الزام مى شود به اندازه اى كه در اين كار داخل و زير بار رود (و از او خونخواهى شود، و شك نيست كه اگر حكم مى دادند معلوم مى شد كه باعث كشتن عثمان طلحه و زبير بودند، و امام عليه السلام از آن مبرى است) پس اى پيرمردان از انديشه خود برگرديد (به نادرستى بهانه نگرفته از جنگ و خونريزى دست كشيد) زيرا اكنون بزرگترين پيشامد شما ننگ (در دنيا) است پيش از آنكه (اين) ننگ و آتش (روز رستخيز) با هم گردآيند (اگر درباره شما بگويند: پشيمان شده توبه و بازگشت نمودند بهتر است از اينكه اصحاب پيغمبر اكرم به سبب مخالفت با امام زمان خود به عذاب الهى گرفتار شوند كه در اينجا ننگ و آت

ش با هم گرد آمده اند) و درود بر شايسته آن.

نامه 055-به معاويه


از نامه هاى آن حضرت عليه السلام است به معاويه (در اندرز به او): پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، خداوند سبحان دنيا را براى آخرت قرار داده، و (با اينكه به آشكار و نهانها دانا است) اهل دنيا را در آن بيازمود تا بداند (به ديگران هويدا سازد) كه كردار كدامين ايشان نيكوتر است، و ما براى دنيا آفريده نشده و به كوشش در (كار) آن مامور نگشته ايم (اگر چه هر كس براى طلب روزى ناچار مى كوشد، ولى اصل كوشش در كار آخرت است) و ما را به دنيا آورده اند كه با آن آزمايش شويم (تا نيكوكار و بدكار آشكار شوند) و خداوند مرا به تو و تو را به من مبتلى ساخته و آزمايش نموده و يكى از ما را حجت ديگرى قرار داده است (مرا بر تو حجت گردانيده، يا آنكه هر يك را بر ديگرى حجت قرار داده و معاويه نيز بر آن حضرت حجت بوده كه اگر درصدد دفع فساد او برنمى آيد بازخواست مى شد) پس براى دنياطلبى به تاويل قرآن شتافتى (از معنى حقيقى آن چشم پوشيده به انديشه نادرست خود به مردم فهماندى، چنانكه به اهل شام مى گفت: من متصدى امر عثمان هستم و خداوند در قرآن كريم س 17 ى 33 فرموده: و من قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا يعنى كسى كه به ستم و ناحق كشته

شود، ولى و وارث او را مسلط گردانيديم تا كشنده را به قصاص رسانده از او انتقام كشد و از من چيزى (خون عثمان را) خواستى كه دست و زبانم جنايت و گناهى مرتكب نشده (نه او را كشتم و نه به كشتنش دستور دادم) و تو با اهل شام مرا بخوان عثمان گرفتيد، و برانگيخت فهميده شما نادانتان و ايستاده شما نشسته تان را (با چنين سخنان نادرست يكديگر را بر من شورانديد) پس درباره خود از خدا بترس، و با شيطان ايستادگى كرده مهارت را از چنگش بيرون كن، و رو به آخرت آور كه راه ما و تو است (همه به آن راه خواهيم رفت) و بترس از اينكه خداوند از جانب خود تو را به بلاى شتابنده گرفتار نمايد كه به اصل و بنيانت رسيده و عقبت را ببرد (چنان بلائى كه از تو و نسلت اثرى باقى نگذارد، در قرآن كريم س 6 ى 45 مى فرمايد: فقطع دابر القوم الذين ظلموا يعنى دنباله گروه ستمكار بريده شد. اشاره به اينكه نسل ايشان باقى نماند) من براى تو به خدا سوگند ياد مى كنم سوگندى كه دروغ در آن راه ندارد كه اگر مقدرات گردآورنده من و تو را به هم رساند همواره با تو مى مانم (حتى يحكم الله بيننا و هو خير الحاكمين س 7 ى 87 يعنى) تا خدا بين ما حكم كند (تو را به كيفر ظلم و ستم كه كرده اى برسان

د) كه او بهترين دادرسان است.

/ 441