خطبه 234-خطبه قاصعه
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است كه بعضى آن را خطبه قاصعه مى نامند، و (قصع در لغت به معنى نشخوار كردن، گفته اند: و تسميه اين خطبه به قاصعه آن است كه چون حضرت آن را براى اهل كوفه بيان مى فرمود بر شتر ماده اى سوار بود كه نشخوار مى كرد، و گفته اند: قصع در لغت به معنى تحقير و خوار نمودن نيز آمده، پس وجه تسميه آن آن است كه امام عليه السلام در آن شيطان را تحقير و خوار و پست نموده، و وجوه ديگرى هم براى تسميه آن گفته اند، ولى اقرب وجوه وجه اول و نيكوتر آنها وجه دوم است، و) آن متضمن مذمت و سرزنش شيطان است- لعنت خدا بر او باد به جهت تكبر و سركشى او، و سجده نكردنش بر آدم عليه السلام- و اينكه او نخستين كسى بود پافشارى كرده نپذيرفتن حق را آشكار ساخت، و نخوت و خودخواهى را پيروى نمود، و (نيز) متضمن ترساندن مردم است از متابعت طريقه و روش او (و اين خطبه درازترين خطبه هاى نهج البلاغه است): سپاس سزاوار خداوندى است كه پوشيد (جامه) توانگرى و بزرگوارى را (توانگرى و بزرگوارى مخصوص او است كه هيچ چيز او را ناتوان نمى گرداند و به حقيقت او نمى رسد) و اين دو صفت را به خود اختصاص داده نه براى آفريدگانش (به اين دو صفت
منفرد و يگانه است، زيرا غير او ذاتا زبون و زيردست و در همه چيز نياز به غير دارند) و آنها را بر غير خود ممنوع و حرام گردانيد (پس كسى را نمى رسد كه آنها را ادعا نمايد و اگر ادعا نمود مسئول و معاقب است) و آنها را براى جلال خويش برگزيد، و لعنت (دورى از رحمتش) را قرار داد براى هر كه از بندگانش در اين دو صفت با او منازعه نمايد (به توانگرى و بزرگوارى كردن برافرازد، چنانكه در قرآن كريم س 39 ى 60 مى فرمايد: و يوم القيمه ترى الذين كذبوا على الله وجوههم مسوده، اليس فى جهنم مثوى للمتكبرين يعنى آنان را كه بر خدا دروغ بستند و زير بار فرمان او نرفتند روز رستخير روهايشان را سياه مى بينى، آيا در دوزخ بهائى براى تكبركنندگان و گردنكشان نيست؟ و در س 16 ى 29 مى فرمايد: فادخلوا ابواب جهنم خالدين فيها فلبئس مثوى المتكبرين يعنى داخل درها (دركات و گوديها)ى دوزخ شويد در حاليكه در آن جاويد مى نمايد، و بد است جاى گردنكشان) پس به سبب اختصاص اين دو صفت به خود فرشتگان را كه مقرب درگاه او بودند آزمايش نمود تا فروتنان ايشان را از گردنكشان (شيطان كه از جن بود و در بين آنها به سجده به آدم مامور شد) ممتاز و جدا سازد (با آنان معامله آزمايش كنندگ
ان نمود تا بدانند كه هر كه از فرمان الهى پيروى كند رستگار و هر كه مخالفت ورزد به عذاب گرفتار شود، نه آنكه خواسته امتحان نمايد تا دانا گردد كه امتحان به اين معنى درباره او محال است، چنانكه در شرح خطبه شصت و دوم اشاره شد) پس (از اين جهت امام عليه السلام مى فرمايد:) با اينكه به نهاينهاى دلها و پنهانيهاى پوشيده از نظرها دانا بود (در قرآن كريم س 38 ى 71( فرمود: انى خالق بشرا من طين (ى 72( فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين (ى 73( فسجد الملائكه كلهم اجمعون (ى 74( الا ابليس يعنى من آدم را از گل خلق خواهم نمود، پس وقتى كه او را بيافريديم و جان دادمش به رو در افتاده او را سجده كنيد (تعظيم و فروتنى نمائيد، و يا او را قبله خويش قرار دهيد، زيرا سجده عبادت و بندگى براى غير خدا جائز نيست) پس همه فرشتگان سجده كردند مگر ابليس (حضرت رضا عليه السلام فرموده: نام شيطان حادث بوده سمى ابليس لانه ابلس من رحمه الله يعنى ابليس ناميده شده به جهت آنكه از رحمت خدا دور گشت. ناگفته نماند كه بين علماء و بزرگان اختلاف است كه آيا شيطان از جن بوده يا از فرشتگان، و حق آن است كه از جن بوده، و اجماع علماء اماميه بر آن است، چنانكه از
شيخ مفيد- عليه الرحمه- نقل شده، و روايات متواتره از ائمه هدى- عليهم السلام- در اين باب وارد گشته، و قرآن كريم به آن تصريح مى فرمايد س 18 ى 50 و اذقلنا للملائكه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس كان من الجن يعنى يادآور هنگامى را كه به فرشتگان فرموديم به آدم سجده كنيد، پس همه سجده كردند مگر ابليس كه از جن بود، و استثناء دليل بر آن نيست كه شيطان از فرشتگان بوده چون جمله كان من الجن صريح است كه استثناء در اينجا و سائر مواضع قرآن كريم در اين باب استثناء منقطع است يعنى ربط به مستثنى منه ندارد، خلاصه آدم را سجده نكرد براى آنكه ) كبر و خودخواهى به او روى آورد، پس به آفرينش خود بر آدم فخر و نازش نمود، و براى اصل خويش (كه از آتش آفريده شده بود) عصبيت نموده آشكارا زير بار فرمان حق نرفت (و گفت: او را از گل و مرا از آتش آفريدى من كه از او بهترم چرا او را سجده كنم؟) پس دشمن خدا (شيطان) پيشواى متعصبين و پيشرو گردنكشان است كه بنيان عصبيت را به جا گذارد، و با خدا در جامه عظمت و بزرگى (كه اختصاص به او داشت) نزاع نمود، و لباس عزت و سربلندى (كه سزاوار او نبود) پوشيد، و پوشش ذلت و خوارى (كه شايسته اش بود) دور افكند. نمى بينى چگونه خد
اوند او را براى تكبر و سركشى خرد و كوچك و به سبب بلندپروازى پست نمود؟ پس او را در دنيا (از رحمت خود) رانده شده قرار داد (چنانكه در قرآن كريم س 15 ى 34 مى فرمايد: قال فاخرج منها فانك رجيم ى 35 و ان عليك اللعنه الى يوم الدين يعنى خداوند فرمود از بهشت بيرون رو كه تو رانده شدى، و تا روز رستخيز بر تو لعنت است) و در آخرت براى او آتش برافروخته آماده فرمود (چنانكه در قرآن كريم س 38 ى 85 مى فرمايد: لاملئن جهنم منك و ممن تبعك منهم اجمعين يعنى دوزخ را از تو و از همه آنان كه پيرو تو، هستند از آدميان و جنيان پر خواهم نمود).