خطبه 079-نكوهش زنان
از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه پس از خاتمه جنگ جمل در نكوهش زنها مى فرمايد: (گويا توبيخ و سرزنش عايشه و پيروان او نيز منظور باشد) اى مردم، زنها از ايمان و ارث و خرد كم بهره هستند، اما نقصان ايمانشان بجهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهاى حيض، و جهت نقصان خردشان آن است كه (در اسلام) گواهى دو زن بجاى گواهى يكمرد است، و از جهت نقصان نصيب و بهره هم ارث آنها نصف ارث مردان مى باشد، پس از زنهاى بد پرهيز كنيد، و از خوبانشان برحذر باشيد، و در گفتار و كردار پسنديده از آنها پيروى نكنيد (پيروى نكردن از آنان در معروف يعنى گفتار و كردار پسنديده آن است كه اگر آن معروف يكى از واجبات باشد شما آن را بعنوان معروف بودنش بجا آوريد، و بنمايانيد كه اتيان به آن بجهت اطاعت و پيروى از آنها نيست، و اگر يكى از مستحبات باشد بجا نياوريد، زيرا بجا نياوردن مستحب بعنوان پيروى نكردن از آنان مستحب است، خلاصه در هيچ امرى به گفتار و خواهشهاى آنان اعتنا ننمائيد) تا در گفتار و كردار ناشايسته طمع نكنند (و شما را به انجام آن وادار ننمايند).
خطبه 080-وارستگى و پارسائى
از سخنان آن حضرت عليه السلام است (در ترغيب مردم به ترك دنيا و سپاسگزارى از نعمتها و بخششهاى خداوند متعال): اى مردم (از آثار) زهد و دل نبستن بدنيا كم كردن آرزوها و سپاسگزارى از نعمتها(ى حقتعالى) و اجتناب و دورى از حرامها است، پس اگر به اين سه چيز دست نيافتيد (نتوانستيد هر سه را انجام دهيد دو تاى از آنها را ترك ننمائيد، اول) حرام بر شكيبائى شما غلبه پيدا نكند (شكيبا باشيد و گرد معاصى نگرديد) و (دوم) سپاسگزارى از نعمتها(ى حقتعالى) را فراموش نكنيد (زيرا اگر مخالفت نموديد، براى عذاب در قيامت) خداوند بوسيله حجتهاى پيدا و روشن (پيغمبران و دليل عقل) و كتابهاى (آسمانى كه) آشكار و هويدا (در دسترس همه شما است) جاى عذر براى شما باقى نگذاشته.
خطبه 081-در نكوهش دنيا
از سخنان آن حضرت عليه السلام است در صفت دنيا: چگونه وصف كنم سرائى را كه اول آن رنج و آخر آن نيستى است، در حلال آن حساب و در حرامش عقاب مى باشد (آنچه از راه حلال بدست آيد در قيامت حساب آنرا مى رسند، و اگر از راه حرام بيابيد در آخرت به عذاب گرفتار مى شويد) كسيكه در آن غنى و بى نياز شد در فتنه و بلا افتد، و كسيكه در آن نيازمند و درويش باشد غمگين است، و كسى كه در تحصيل آن كوشيد به آن نمى رسد، و كسيكه در طلب آن نكوشيد دنيا به او رو كند، و كسيكه (به عبرت) به آن نگريست دنيا او را بينا و آگاه كرد (تا راه راست را يافته خود را آماده آخرت نمود) و كسيكه به زينت و آرايش آن نگاه كرد، دنيا او را نابينا گردانيد (كه گمراه شد. سيدرضى فرمايد:) مى گويم: اگر كسى در فرمايش آن حضرت عليه السلام: من ابصر بها بصرته (كسيكه به عبرت بدنيا نگريست دنيا او را بينا و آگاه نمود) تامل و درنگ نمايد، درون آن معنى شگف ت و مقصود بزرگى مى يابد كه به نهايت آن نتوان رسيد، و حقيقت آن را نتوان دريافت، مخصوصا اگر اين جمله را با جمله و من ابصر اليها اعمته (و كسيكه به زينت و آرايش دنيا نگاه كرد، دنيا او را نابينا گردانيد) همراه نمايد، چون
فرق ميان جمله ابصر بها و جمله ابصر اليها را واضح و روشن و عجيب و آشكار مى يابد.