نامه 022-به ابن عباس
از نامه هاى آن حضرت عليه السلام است به عبدالله ابن عباس كه مى گفته: پس از سخن رسول خدا صلى الله عليه و آله از سخنى مانند اين سخن سودى نبردم (كه در آن او را به شادى و افسردگى در امر آخرت پند داده): پس از ستايش خدا و درود بر پيغمبر اكرم، مرد را شاد مينمايد رسيدن به آنچه كه مقدر نبوده است از دست بدهد، و اندوهناك مى سازد او را در نيافتن آنچه كه شايسته نبوده است دريابد (سود و زيان دنيا را باعث قضاء و قدر است، نه سعى و كوشش در به دست آوردن سود و نه نادرستى انديشه و تنبلى در زيان بردن، ولى مردم با بصيرت و بينائى نمى نگرند و نمى دانند سود و زيان به هر كه مقدر شده خواهد رسيد، چنانكه در قرآن كريم س 57 ى 22 مى فرمايد: ما اصاب من مصيبه فى الارض و لا فى انفسكم الا فى كتاب من قبل ان نبراها، ان ذلك على الله يسير ى 23 لكيلا تاسوا على ما فاتكم و لاتفرحوا بما اتيكم و الله لايحب كل مختال فخور يعنى غم و اندوهى در زمين مانند گرانى و خشكسالى و در نفسهاى شما مانند بيمارى و درويشى و مرگ فرزندان رخ نخواهد داد مگر آنكه در لوح محفوظ نوشته شده پيش از آنكه آن نفسها را بيافرينيم، و ثبت اين امور هر چه هم بسيار باشد بر خدا
آسان است و اين براى آن است تا شما بر آنچه از دستتان رفت اندوهگين نشويد و به آنچه به شما برسد شاد نگرديد، و خدا دوست نمى دارد يعنى از رحمت خود دور مى سازد هر گردنكشى را كه بر اثر روآوردن دنيا بنازد و سرفرازى نمايد) پس (با اينكه دانستى سود و زيان دنيا به سبب قضاء و قدر است، چون شادى از سود و اندوه به زيان فطرى بشر است) بايد شاديت به سود آخرت باشد كه (وسيله آن را در دنيا) دريافته اى، و اندوهت براى سود آخرت از دست رفته باشد، و به آنچه از دنيا در رفته اى بسيار شاد شو (زيرا دنيا و آنچه در آن است بالاخره نابودشدنى است) و به آنچه از دنيا از دست رفته اندوهگين و ناشكيبا مباش، و بايد كوشش تو در كار بعد از مرگ باشد (بايد سعى كنى تا وسائل آمرزش و نيكبختى زندگانى جاويد بعد از مرگ را دريابى).
نامه 023-پس از آنكه ضربت خورد
از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه نزديك بدرود زندگانى به طرز وصيت و سفارش نموده پس از آنكه ابن ملجم ملعون شمشير بسر آن بزرگوار زده بود (و در آن ترغيب به عفو فرموده): وصيت و سفارش من به شما آن است كه چيزى را با خدا انباز و همتا قرار ندهيد، و سنت محمد صلى الله عليه و آله را ضائع و تباه نسازيد (برخلاف دستور آن حضرت رفتار ننمائيد) و اين دو ستون (شرك نياوردن به خدا و رفتار طبق گفتار پيغمبر اكرم) را برپا نگاهداريد (كه استوارى بناى دين مقدس اسلام بر اين دو ستون است) و اين دو چراغ را بيفروزيد (تا در تاريكى نادانى و گمراهى سرگردان نشويد) نكوهش و سرزنشى بر شما نيست. من ديروز يار و همنشين شما بودم (با تن درست و توانائى و دليرى) و امروز براى شما عبرت و پند هستم (با همه دلاورى و بزرگى از پا افتاده ام) و فرد از شما دور مى شوم (مى ميرم)! اگر ماندم صاحب اختيار خون خود مى باشم (به خواست خويش مى خواهم ابن ملجم را به كيفر رسانده يا مى بخشم) و اگر مردم مرگ وعده گاه من است (اختيارى ندارم شما به وظيفه شرعيه خود رفتار نمائيد) و اگر (خواستم او را) ببخشم بخشش براى من طاعت و بندگى (موجب قرب و نزديكى به رحمت خدا) است
، و (اگر شما خواستيد او را ببخشيد) بخشش براى شما نيكوكارى است، پس شما او را ببخشيد (زيرا خداوند در قرآن كريم س 24 ى 22 مى فرمايد: الا تحبون ان يغفرالله لكم و الله غفور رحيم يعنى) آيا دوست نداريد كه خدا شما را بيامرزد؟ در حاليكه خدا آمرزنده و مهربانست (نكته اى كه بايد يادآوردى شود آن است كه امر امام عليه السلام در اينكه ابن ملجم را عفو نمائيد در معرض بيان حكم مستحبى است، و ترديد آن حضرت در اينجا كه اگر مردم يا نمردم منافات ندارد به اينكه آن بزرگوار به زمان مرگ خويش عالم و دانا بوده، چنانكه در شرح سخن يكصد و چهل و نهم بيان شد). سوگند به خدا از مرگ نمى آيد به سوى من آينده اى كه از آن رنجشى داشته باشم، و نه پيدا شونده اى كه آن را نخواسته باشم آماده مرگ هستم چون نيكبختى هميشگى از پس مرگ است، و دلبند به اين زندگى نيستم و (براى مرگ) نمى باشم مگر مانند جوياى آب كه به آب برسد، و مانند خواهانى كه (خواسته خود را) دريابد (زيرا نيكوئى و نيكبختى از پس مرگ است، چنانكه در قرآن كريم س 3 ى 198 مى فرمايد: و ما عندالله خير للابرار يعنى و آنچه نزد خدا است (نعمتهاى جاودانى) براى نيكوكاران بهتر است (از كالاهاى دنيا. سيدرضى عليه ال
رحمه مى فرمايد: مى گويم: پاره اى از اين سخن پيش از اين در سخن يكصد و چهل و نهم باب خطبه ها گذشت، ولى اينجا در اين سخن افزونى بود كه دوباره گوئى آن را لازم گردانيد. از وصيتهاى آن حضرت عليه السلام است كه چگونه در دارائيهايش رفتار شود و آن را پس از بازگشت از جنگ صفين نوشته: اين است آنچه كه بنده خدا على ابن ابيطالب پيشواى مومنين درباره دارائى خود به آن فرمان داده براى به دست آوردن رضاء و خشنودى خدا كه به سبب آن مرا به بهشت داخل نمايد، و بر اثر آن آسودگى آخرت را به من عطاء فرمايد.