خطبه 153-در فضائل اهل بيت - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 153-در فضائل اهل بيت


از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در پند و اندرز دادن به مردم و ستودن ائمه اطهار): و چشم دل خردمند كه با آن پايان كار خود (مردن و وارسى روز رستخيز را ميبيند، و نشيب و فراز (خير و شر) خويش را ميشناسد، دعوت كننده (پيغمبر اكرم) است كه (مردم را به دين اسلام) دعوت فرمود (و راه خير و شر و سعادت و شقاوت را براى آنان بيان كرد) و نگهبان (امام عليه السلام) است كه (اساس شريعت آن حضرت را از فساد و تباهكارى دشمنان) حفظ نمود، پس دعوت كننده را بپذيريد، و نگهبان را پيرو باشيد (تا در دنيا سرافراز و در آخرت سعادتمند گرديد، و بدانيد:) مردم دورو در درياهاى فتنه ها فرو رفته اند (در راه گمراهى قدم نهاده به گمراه نمودن ديگران پرداخته مقدمات خونريزى هاى به ناحق را فراهم كرده اند) و از سنتها (احكام پيغمبر اكرم) چشم پوشيده بدعتها را گرفته اند (به هواى نفس هر حكمى را اجراء خواهند نمود) و (بر اثر غلبه باطل بر حق) مومنين كناره گيرى كرده خاموش نشسته اند، و دروغگويان گمراه گويا شده اند (به طورى كه مردم از ما دست كشيده اند در صورتيكه) ما اهل بيت (از جهت قرب و نزديكى حضرت رسول) چون پيراهن (تن او) هستيم، و اصحاب (آن بزرگو

ار) ميباشيم (به آنچه از جانب خداوند به او نازل شده ايمان آورده تصديق نموده ايم) و ما خزانه داران و درها (ى علوم و معارف) هستيم (به تاويل و تفسير قرآن كريم آشنا بوده و موارد احكام الهى را دانسته مردم را به راه حق راهنمائيم، و از اين رو است كه پيغمبر اكرم به طورى كه همه مسلمانان در اخبار خود نقل نموده اند فرمود: انا مدينه العلم و على بابها، فمن اراد المدينه فليات الباب يعنى شهر علم و دانش منم و على دروازه آن است، و كسى كه بخواهد به شهرى بيايد بايستى از دروازه وارد شود) و داخل خانه ها نميتوان شد مگر از درهاى آنها، پس كسى را كه از غير درها وارد خانه ها شود دزد مينامند (هر كه بخواهد از غير راه ما خود را به خدا و رسول آشنا نمايد، از دين بهره نبرده و در آخرت گرفتار عذاب است).

قسمتى از اين خطبه است (در فضائل اهلبيت عليهم السلام): آيات قرآن آنچه در مدح و منقبت علم و هدايت است درباره ايشان نازل شده و آنان گنجهاى خداوند بخشنده هستند (حقتعالى تمام گوهرهاى گرانبها يعنى جميع صفات پسنديده از قبيل علم و حلم و جود و شجاعت و فصاحت و بلاغت و عصمت و طهارت و مانند آنها را در ايشان قرار داده، پس از اين جهت است كه) اگر به گفتار لب گشايند راست گويند، و اگر خاموش باشند ديگرى بر آنان پيشى نگرفته (زيرا سكوتشان از روى حكمت و مصلحت است، نه از روى عجز و ناتوانى كه ديگرى بر آنها سبقت گرفته سخن گويد) پس بايد پيشرو و جلودار هر قومى به پيروان خود راست گويد (معنى اين جمله در شرح سخن صد و ششم گذشت، و منظور اما عليه السلام از اين مثل آنست كه حاضر براى غائب از راه پند و اندرز و راهنمائى راست بگويد، و او را از گمراهى و نادانى برهاند) و بايد عقل خود را متوجه سازد (سخنان ما را با فكر و انديشه بشنود تا بدرستى آنچه را كه ميگويم پى ببرد) و بايد از فرزندان آخرت باشد، زيرا از آنجا آمده و بسوى آن باز ميگردد (خدا را در نظر گرفته به دنيائى كه بايد از آن بيرون رود دل نبندد، و آخرت را جايگاه هميشگى خويش بدان

د) پس كسى كه چشم دل گشوده از روى بينائى كارى انجام ميدهد بايد پيش از انجام عمل بداند كه آيا آن عمل به زيان او است يا به سودش؟ پس اگر به سود او است آن را بجا آورد، و اگر به زيانش باشد ترك نمايد، زيرا كسى كه از روى نادانى كارى انجام دهد مانند كسى است كه در غير راه سير ميكند، پس دور شدن او از راه روشن چيزى به او نمى افزايد مگر دور شدن از مطلوب او (رونده در راه كج هرچند بيشتر راه رود از مقصد دورتر گردد) و كسى كه از روى دانائى به كارى اقدام نمايد مانند كسى است كه در راه روشن راه ميرود، پس بايد شخص بينا (كه چشم دل گشوده با تامل و انديشه كارى انجام ميدهد) ببيند آيا در راه سير ميكند، يا بيراهه ميرود (در اول امر رسيدگى كند اگر كار خداپسند است انجام دهد وگرنه اقدام ننمايد).

و بدان براى هر ظاهر و آشكارى برابر آن باطن و پنهانى است، پس آنچه را ظاهر نيكو باشد باطنش هم نيكو است، و آنچه را ظاهرش زشت و بد باطنش زشت و ناپاك است، و (گاه ميشود كه ظاهر طبق باطن نيست، لذا) پيغمبر صادق صلى الله عليه و اله فرمود: خداوند بنده اى را دوست ميدارد (رحمت خود را شامل حالش ميگرداند) و عمل او را دشمن (حرام و گناه) ميداند، و (گاهى) عمل (كارهاى نيكو) را دوستدار است و عامل آن را دشمن ميدارد. و بدان براى هر عمل و كردارى گياهى است و هر گياهى را از آب بى نيازى نيست، و آبها گوناگون است، پس هر چه آب گوارا مى آشامد درختش نيكو و ميوه آن شيرين است، و هر چه آب ناپاك و بد مى آشامد درخت آن بد و ميوه اش تلخ است (منظور امام عليه السلام از اين جمله و تشبيه عمل به گياه بعد از نقل فرمايش پيغمبر اكرم آن است كه درخت عمل از عقيده و باطن صاحب آن آب مى آشامد، اگر عقيده درست و باطن نيكو باشد از عمل شايسته و كردار پسنديده سودمند ميگردد، و اگر عقيده نادرست و باطن ناپاك بود عمل نيكو اگر چه خداوند او را دوست ميدارد سودى به او نميرساند يعنى بر اثر آن سعادت هميشگى بدست نخواهد آورد).

/ 441