خطبه 210-در وصف سالكان - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 210-در وصف سالكان


از سخنان آن حضرت عليه السلام است (درباره عارف به حق و مومن حقيقى): به تحقيق (مومن) عقل خويش را (با پرهيزكارى و پيروى خدا و رسول) زنده كرده، و نفس خود را (با رياضت و بندگى و پيروى نكردن از خواهشهاى آن) ميرانده بطوريكه پهناى او (بدنش) باريك شده، و سختش (دلش) نرم گشته، و براى او درخشنده پر نور خورشيد (درجه بلند توحيد و خداشناسى را دريافت) پس درخشندگى آن براى او راه (هدايت و رستگارى) را نمودار كرد، و به همان روشنائى در راه (حق) راه پيمود، و بابها (ى پارسائى و پرهيزكارى و عبادت) او را (ترقى داده تا اينكه) بدر سلامت و سراى اقامت راندند (هر مرتبه اى از مراتب رضايت و عبادت او را به مرتبه ديگر رساند تا بهشت جاويد را دريافت) و پاهايش با آرامش بدن در جاى امن و آسوده استوار شد. به سبب چيزى (فكر و انديشه در آثار حق) كه دل خود را بكار واداشت، و بر اثر آنچه (اطاعت و پيروى) كه پروردگارش را راضى و خشنود گردانيد.

خطبه 211-در ترغيب يارانش به جهاد


از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه در آن اصحاب خود را به جهاد (جنگ در راه خدا) ترغيب مى فرمود: خداوند اداى سپاس (از نعمتهاى) خود را از شما مى خواهد، و امر و سلطنت خويش را براى شما باقى گذارده است (براى رياست روى زمين دوستان او شايستگى دارند) و به شما در ميدان وسيع مسابقه (دنيا) مهلت داده تا براى به دست آوردن چوگان (رياست و سيادت) از يكديگر سبقت و پيشى گيرند، پس بندهاى جامه ها را محكم بنديد (در ميدان جنگ چست و چالاك باشيد، يا آنكه از گناه دورى كنيد) و زيادى زير پهلوها را تا گروه درهم پيچيد (دامن جامه ها كه روى پاها ميكشد جمع كنيد، يا از خوردن و آشاميدن بسيار خوددارى نمائيد، چنانكه مى فرمايد:) انديشه كار با ميهمانى جمع نمى شود (پس اگر انديشه كاردارى تن پرستى را رها كن) چه بسيار مى شكند و تباه مى سازد خواب تصميمهاى روز را (شخص مسافر با رفيقان تصميم مى گيرد كه شب زود راه افتاده فردا پيش از فشار گرما به منزل رسند، وليكن چون شب آيد خواب شيرين غلبه كرده آن تصميم را از بين ببرد) و چه بسيار تاريكيها ياد تصميمها را از خاطر بزدايد (مردم سست رگ در روز همت گمارند كه كارى را در شب انجام دهند، ولى شب كه تا

ريكى جهان را فرو گرفت از انديشه خود چشم پوشيده به خواب غفلت روند، و مردان با همت دامن سعى و كوشش به كمر زده خواب و آسايش بر خود حرام نمايند تا به مقصود دست يابند).

/ 441