خطبه 102-در تشويق به زهد - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

سید علی نقی فیض الاسلام

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 102-در تشويق به زهد


از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در بيوفايى دنيا): بدنيا نظر كنيد مانند نگاه كردن كسانيكه از آن اعراض و دورى نموده اند (رويه ائمه معصومين و پيروانشان را سرمشق خويش قرار داده از دنياپرستان پيروى ننمائيد) زيرا سوگند به خدا دنيا به زودى ساكنش را دور مى كند، و داراى نعمت و دولت و امنيت را مصيبت زده و اندوهناك مى سازد، چيزهائيكه گذشته و پشت كرده (مانند جوانى، صحت، قوت و توانايى) باز نميگردد، و آنچه كه بعد از اين خواهد آمد نامعلوم است (نعمت است يا نقمت، خوب است يابد) تا براى (بدست آوردن خوب) آن منتظر بود (كوشش نموده از بدى آن بپرهيزيد) خوشى آن به اندوه آميخته است (چون مسرور در آن براى دسترسى نداشتن به باقى مطلوب خود محزون است) و قوت و توانايى و جوانى مردان آن به ضعف و ناتوانى و پيرى مى رسد، پس بسيارى آنچه در دنيا از آن خوشتان مى آيد (رياست، مال، ارجمندى، زن، زيور و مانند آن) شما را فريب ندهد، زيرا بهره شما در دنيا از آنچه به آن دسترس داريد (نسبت به سختى و رنج پس دادن حساب آن در قيامت بسيار) كم است.

خدا رحمت كند مردى را كه (در امر دنيا و مبدا و معاد خويش) انديشه كند و عبرت گرفته (به ناپايدارى دنيا) بينا شود (و باور نمايد) كه آنچه از دنيا باقى ماند به زودى نابود است (بوده آن را نبوده انگارد) و آنچه از آخرت موجود است زوال ناپذير و همواره بوده است (نبوده آن را بوده داند) و آنچه (از ساعات عمر) كه به حساب مى آيد به پايان مى رسد، و هر چه انتظار داريد (مرگ و قيامت) آينده است، و هر آينده اى نزديك است.

قسمتى از اين خطبه است (در امتياز دانا و بينا از نادان و گمراه): دانا كسى است كه قدر خود را بشناسد (طبق دستور خدا و رسول رفتار نمايد) و براى جهالت و نادانى مرد همين بس كه خود را نشناسد (در راه ضلالت و گمراهى قدم نهد و از شيطان و نفس اماره پيروى كرده سرمايه خوشبختى خويش را به باد دهد) و دشمن ترين مردان نزد خدا بنده ايست كه خداوند او را به خود واگذارد (توفيق بدست آوردن سعادت را از او سلب نمايد) به طورى كه (در امر دين و دنيا) از راه راست قدم بيرون نهاده بى راهنما سير ميكند (در بيابان بى سر و ته نادانى حيران و سرگردان مانده نميداند چه كند) اگر بسوى زراعت و كشت دنيا (آنچه سود دنيوى دارد) دعوت شود عمل ميكند، و اگر بسوى زراعت و كشت آخرت (خدمت به خلق و عبادت خالق) خوانده شود كاهلى مينمايد، مانند آن ماند كه آنچه (در امر دنيا) ميكند بر او واجب است (براى اقدام به هر كار اگر چه حرام باشد طورى آماده است كه گويا واجبى را بجا مى آورد و از عذاب ترك آن ترسناك است) و آنچه (در امر آخرت) بتاخير مى اندازد از او ساقط (از اوامر و نواهى الهى بطورى چشم ميپوشد كه گويا به او در اين باب دستورى نرسيده).

و قسمتى از اين خطبه است (در غلبه فتنه و فساد و اينكه نجات و رهايى نيست مگر براى اهل ايمان): زمانى ميشود كه كسى از (فتنه و فساد) آن نجات و رهايى نمييابد مگر مومن خداپرست بى نام و نشان كه اگر (در مجالس) حاضر گردد كسى او را نشناسد، و اگر غائب باشد كسى درصدد جستجويش برنيايد، اين چنين اشخاص چراغهاى هدايت و نشانه هاى روشن هستند براى روندگان در شب تاريك، در ميان مردم براى فتنه و فساد و سخن چينى رفت و آمد نميكنند، عيبها و بديهاى خلق را آشكار نميسازند، سفيه و بيهوده گو نيستند، خداوند درهاى رحمتش را براى آنان ميگشايد، و سختى عذابش را از آنها برطرف ميگرداند.

/ 441