خطبه 088-مردم پيش از بعثت
از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (كه در آن از بعثت پيغمبر اكرم و زمان جاهليت بحث و به آن مردم را موعظه فرموده): خداوند متعال پيغمبر اكرم را به رسالت مبعوث گردانيد در زمانى كه هيچ يك از انبياء باقى نمانده، و بخواب رفتن فرق مختلفه مردم در تاريكى نادانى و گمراهى طولانى گشته بود (زيرا از زمان آدم تا بعثت حضرت عيسى از جانب حقتعالى پيغمبران براى هدايت خلق پى در پى انگيخته مى شدند، و از زمان حضرت عيسى تا بعثت حضرت مصطفى كه پانصد سال طول كشيد پيغمبرى مبعوث نشد) و فتنه ها در سرتاسر دنيا برپا گرديده كارها درهم و برهم گشته آتش جنگها افروخته و نور و روشنائى دنيا پنهان شده (زيرا پيغمبرى نبود كه مردم علوم و معارف الهى را كه چراغ و روشنائى هدايت و رستگارى است از او اخذ نمايند، و) نادرستيهاى آن آشكار گرديده، برگش زرد گشته، و (مردم) از ثمره آن بهره و سودى نميبردند و آبش فرو رفته و خشك شده (درخت علم و هدايت را خزان گرفته مردم در راه سعادت و رستگارى قدم نميگذاشتند و خير و نيكوئى باقى نمانده بود) نشانه هاى هدايت و رستگارى محو و نابود و پرچمهاى هلاكت و بدبختى آشكار شده (راهنمايان راه حق و درستى از ميان رفته و
پيشروان راه ضلالت و گمراهى بر سر كار بودند) پس دنيا با منظره بدى به اهلش نگريسته و بخواهان خود رو ترش كرده بود (كه به هر گونه مبتلى و آنى آسايش نداشتند) ثمره اش فساد و تباهكارى و طعامش گوشت مردار بود (زندگى اهل آن زمان پر از فساد و خوراك بيشتر عربها از بسيارى پريشانى گوشت مردار بود، يا آنكه از راه غارتگرى و دزدى از مال يكديگر اعاشه مى كردند كه كم از گوشت مردار نبود) شعارش خوف و ترس و رويه اش شمشير بود (اهل آن زمان همواره مضطرب و نگران و به زد و خورد و كشتن يكديگر مشغول بودند، خلاصه فتنه و فساد و نادانى و گمراهى و بيچارگى سرتاسر دنيا را فرا گرفته بود كه حق تعالى رسول اكرم را مبعوث گردانيد تا آنها را به راه راست راهنمائى فرموده سعادت و آسايش دنيا و آخرتشانرا برقرار نمود) پس عبرت بگيريد بندگان خدا و بياد بياوريد عقايد نادرست و كارهاى زشت پدران و برادران خود را كه (اكنون) در گرو و گرفتار آنها هستند و به آنها (روز رستخيز) بازخواست مى شوند (و براى رهايى از آن چاره اى ندارند) و بجان خودم سوگند از زمان شما تا ايشان روزگار درازى طى نشده و ميان شما و ايشان سالها و قرنها نگذشته و شما امروز از روزيكه در اصلاب آنها بوديد
دور نيستيد (زمان شما به آنان نزديك است، پس سبب فراموشى و ياد نكردن روزگارشان با اينكه اندك زمانى است از دنيا رفته و از شما دور گشته اند چيست؟ ) به خدا سوگند رسول اكرم چيزى را به گذشتگان شما نشنوانيد مگر آنكه من امروز به شما گوشزد مينمايم (پس براى مخالفت كردن و نافرمانى خدا و رسول نميتوانيد بگوييد: كس نبود ما را تبليغ نمايد) و گوشهاى شما امروز از گوشهاى آنها در ديروز پست تر نيست (پس نميتوانيد عذر بياوريد كه پيشينيان از ما شنواتر بودند سخنان پيغمبر را شنيدند و ما سخنان تو را نميشنويم) و در آنزمان ديده هاى آنان بينا نگشته و دلهايى به آنها داده نشده مگر آنكه در اين زمان مانند آن ديده ها و دلها به شما هم داده اند (پس نميتوانيد بگوييد: ما كور بوده و تو را نديديم آنطور كه آنها بينا بوده پيغمبر را ميديدند و يا آنكه دلمان هشيار نبوده تا سخنان تو را بفهميم بطوريكه آنها دل داشته سخنان او را مى فهميدند) و سوگند به خدا شما بعد از ايشان بچيزى بينا و دانا نشديد كه آنها ندانسته باشند و به چيزى برگزيده نگشتيد كه آنها از آن محروم و بى بهره مانده باشند (بلكه به آنان آموختند آنچه شما آموختيد و عطاء نمودند چيزى را كه به شما عطاء
كردند، پس شما كه بر آنها امتيازى نداريد جهت اينكه از خدا و رسول و امام زمان پيروى نميكنيد چيست؟ ) و (براثر اين پيروى نكردن) بليه اى (فتنه و فساد معاويه و بنى اميه) به شما وارد گشته كه (آن بليه مانند شتر سركشى است كه) مهارش در جولان و تنگ آن سست است (و كسيكه بر چنين شترى سوار گردد به خطر نزديك است) پس آنچه (ثروت و بزرگى) كه گناهكاران در آن، روز كرده زندگى مينمايند شما را نفريبد (كه تصور كنيد هميشه باقى است) زيرا آن مانند سايه اى است گسترده تا زمان معين (كه هميشه باقى نخواهد ماند و به زودى نابود مى شود).