حکمت 445
امام عليه السلام (در نكوهش فخر و خودخواهى) فرموده است: پسر آدم را چه با فخر و نازيدن كه اول او منى و آخر او مردار بدبو است، نه خود را روزى ميدهد و نه مرگ خويش را دفع مى نمايد.
حکمت 446
امام عليه السلام (درباره توانگرى و بى چيزى حقيقى) فرموده است: توانگرى و بى چيزى پس از بيان حال و نمودن كردار است (در روز قيامت) بر خدا (توانگر حقيقى كسى است كه روز رستخيز پاداش الهى و بهشت جاويد بهره او گردد، و بينواى حقيقى كسى است كه در آن روز به عذاب و كيفر خدا گرفتار باشد).
حکمت 447
از امام عليه السلام پرسيدند بزرگترين شعراء كيست آن حضرت (درباره امراءالقيس) فرمود: شعراء نتاخته اند در يك دسته اسبهاى گروبرى تا پايان كمال آنها نزد ربودن نى گرو شناخته شود (شعر شعراء به يك روش نيست كه بتوان يكى را بر ديگرى برترى داد) و اگر ناگزير بوده و چاره نباشد جز برترى دادن پس پادشاه گمراه برتر است (سيدرضى رحمه الله فرمايد:) مراد حضرت از ملك ضليل امراءالقيس است (و اينكه او را پادشاه خوانده براى خوبى شعر او است، و اينكه او را گمراه خوانده به جهت آن است كه كافر و فاسق بوده).
حکمت 448
امام عليه السلام (در ترغيب به دورى از دنيا) فرموده است: آيا آزاد مردى نيست كه اين ته مانده طعام در دهان (دنياى پست) را براى اهلش (كفار و منافقين) رها كند؟ براى نفسهاى شما بهايى جز بهشت نمى باشد پس آنها را جز به آن بها نفروشيد.
حکمت 449
امام عليه السلام (درباره خواهان علم و دنيا) فرموده است: دو خورنده هستند كه سير نمى شوند: خواهان علم (كه هر چه بر او كشف و هويدا شود باز مى خواهد مجهول ديگرى را معلوم نمايد) و خواهان دنيا (كه آنچه از كالاى دنيا بيابد باز مى خواهد كالاى ديگرى به دست آورد).