حکمت 407
امام عليه السلام در وصف و چگونگى دنيا فرموده است: دنيا (به زينت و آرايش خود) فريب مى دهد، و (به بلاها و گرفتاريهايش) زيان مى رساند، و (به سرعت و شتاب) مى گذرد (از آنها جدائى مى نمايد) خداوند سبحان (بر اثر حقارت و پستى دنيا) راضى نگشت كه آن را پاداش دوستان خود و كيفر دشمنانش قرار دهد، و اهل دنيا مانند كاروانى هستند كه در بين آنكه فرود آمده اند (تا لحظه اى آسوده شده رفع خستگى نمايند) ناگاه راننده ايشان (جلودارشان) به آنها بانگ زند (كوچ كنيد كه اينجا جاى استراحت نيست) پس كوچ كنند.
حکمت 408
امام عليه السلام به فرزندش (امام) حسن عليه السلام (در زيان گذاشتن دارائى براى وارث) فرموده است: اى پسرك من البته چيزى از (مال و دارائى) دنيا را از پس خود مگذار، زيرا آن را براى يكى از دو مرد مى گذارى: يا براى كسى كه در طاعت و بندگى خدا به كار مى برد پس او نيكبخت مى گردد به چيزى كه تو به سبب آن بدبخت و زيانكار شده اى، يا براى كسى كه در معصيت و نافرمانى خدا به كار مى برد پس بدبخت شده به سبب آنچه تو براى او گرد آورده اى و او را بر معصيتش كمك و ياور باشى، و هيچيك از اين دو سزاوار و شايسته نيست كه او را بر خود اختيار نموده برگزينى (سيدرضى عليه الرحمه فرمايد:) اين فرمايش به طور ديگر روايت مى شود كه اين است:
پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم، آنچه در دو دست تو است از (كالاى) دنيا پيش از تو صاحبى داشته است، و پس از تو به صاحبى مى رسد، و تو (آن را) براى يكى از دو مرد گردآورنده اى: كسى كه به طاعت خدا عمل كند در آنچه گرد آورده اى پس نيكبخت شود به چيزى كه تو به سبب آن بدبخت شده اى، يا مردى كه آن را در معصيت خدا به كار برد پس بدبخت شده به آنچه براى او گرد آورده اى و هيچيك از اين دو را شايسته نيست بر خويش اختيار نمائى، و نه آنكه براى او بر پشت خود (گناه) بار كنى، پس براى كسى كه گذشته (مرده) آمرزش خدا را و براى كسى كه مانده روزى خدا را اميدوار باش (نه بر رفته افسوس خور نه بر مانده اندوه).
حکمت 409
امام عليه السلام به كسى كه در حضور آن حضرت گفت: استغفرالله (در شرائط استغفار و طلب آمرزش) فرمود: مادرت به مرگ تو بنشيند آيا مى دانى چيست (معنى حقيقى) استغفار (كه بى انديشه به زبان مى گذرانى)؟ استغفار مقام و منزلت گروهى بلند مرتبه (مومنين) است و آن نامى است كه شش معنى (شرط) دارد (اگر هر شش شرط جمع باشد استغفار تمام وگرنه ناقص است) اول پشيمانى از گناه گذشته، دوم تصميم به ترك بازگشت به آن هميشه، سوم آنكه حقوق مردم را بپردازى تا خدا را ملاقات كنى (به پاداش برسى) با پاكى كه بر تو زيان و گناهى نباشد، چهارم آنكه قصد كنى هر چه واجب بوده (مانند نماز و روزه و حج) و آن را از دست داده اى (به جا نياورده اى) حق آن (قضائش) را به جا آورى، پنجم آنكه همت بگمارى گوشتى را كه (بر تن تو) از حرام روئيده به اندوهها بگدازى تا پوست با استخوان بچسبد و بين آنها گوشت تازه اى برويد، ششم آنكه رنج عبادت و بندگى را به تن بچشانى چنانكه شيرينى معصيت را به آن چشانده اى، پس آنگاه (كه اين شرائط گرد آمد) مى گوئى: استغفرالله (از خدا آمرزش مى طلبم).