پس از پيشامدهاى فرزندان اسماعيل (ذبيح) و پسران اسحاق (ابن ابراهيم خليل) و اولاد اسرائيل (يعقوب ابن اسحاق)- عليهم السلام- عبرت گيريد كه چه بسيار متناسب است سرگذشتها (ى مردم هر عصرى با هم) و چه مانند و و نزديك است داستانها (با يكديگر، يعنى اوضاع و احوال شما و گذشتگان به هم شباهت دارد شايسته است از سرگذشت آنان پند گيريد، و) در سرگذشت ايشان و چگونگى پراكندگى و جدائيشان از يكديگر تامل و انديشه نمائيد در شبهائيكه (روزگاريكه) كسرى ها (پادشاهان عجم) و قيصرها (پادشاهان روم) سرور و مسلط بر آنان بودند، آنها را از كشتزارها (آباديها) و درياى عراق (دجله و فرات) و سبزه زار جهان راندند به جاهائى كه درمنه (گياهى است در بيابان) رويد، و بادهاى تند وزد، و زندگانى سخت باشد (آنها را به بيابانهاى بى آب و گياه و دور از آبادى روانه ساختند) پس آنان را درويش و مستمند و يار و همراه زخم و موى شتر (شترچران) رها كردند، زبون ترين امتها بودند از جهت خانه و جايگاه، و بدبخترين آنها از جهت آسايشگاه (جائى داشتند كه آب و گياه نبود) به زير بار مهترى گرد نمى آمدند كه به آن پناه برند (كسى نبود كه آنها را به دين و آئينى دعوت نموده بر ا مرى گردآورد تا از اين بدبختى و سختى برهند) و نه به زير سايه الفت و مهربانى كه بر عزت و بزرگوارى آن تكيه كنند (پيشوائى نداشتند تا در سايه اعتماد به او بياسايند) پس با حالات نگران و دستهاى مختلف (با هم همراه نبودن) و بسيارى پراكنده، در رنج سخت و جهل و نادانى از قبيل زنده به گور كردن دختران، و پرستيدن بتها، و دورى جستن از خويشان، و غارتگرى از هر راهى بودند. پس بنگريد به نعمتهاى خداوند بر ايشان زمانيكه به سوى آنان پيغمبرى (حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله) را فرستاد و آنها را فرمانبر شريعت او گردانيد، و بر دعوت او ايشان را گردآورنده با هم مهربانشان ساخت، چگونه نعمت و آسايش بال بزرگوارى خود را به روى آنها گسترد، و نهرهاى خوشگذرانى را براى آنان روان كرد، و شريعت آن حضرت آنها را در سودهاى پر بركت خود گرد آورد، پس غرقه نعمت آن شدند (چون منتهى درجه نيكبختى و بزرگوارى و آسايش را براى ايشان فراهم آورده بود) و از خرمى زندگانى آن خشنود گرديدند، زندگانيشان در سايه پادشاه غالب دين مقدس اسلام برقرار شد، و آنها را نيكوئى حالشان در كنار بزرگوارى و غلبه جا داد، و كارها براى ايشان آسان گرديد، در رفعت پادشاهى (استوار سعادت
دنيا و آخرت به آنها روآورد) پس ايشان فرمان دهنده بر جهانيان و پادشاهان اطراف زمينها شهرها بودند، مسلط شدند بر كسانيكه بر آنها تسلط داشتند، و فرمانها مى دادند بر آنانكه بر آنها فرمانده بودند، براى ايشان نيزه اى انداخته و سنگى پرتاب نمى شد!! (دين اسلام به آنها قدرت و توانائى داد كه زمامدار كارهاى جهان و فروزنده جهانيان گشتند، و كسى بر آنان مسلط نمى گشت).