ترجمه نهج البلاغه

سید علی نقی فیض الاسلام

نسخه متنی -صفحه : 441/ 253
نمايش فراداده

نامه 015-راز و نياز با خدا

امام عليه السلام هنگام برخورد به دشمن و آمادگى به جنگ (با خداوند مناجات و راز و نياز نموده و از او يارى خواسته چنين) مى گفت: خدايا به سوى تو دلها ى ما گشوده گشته، و گردنها مان كشيده شده، و چشمها مان باز مانده، و پاها مان براه افتاده، و بدنها مان نزار گرديده است (از غير تو چشم پوشيده و در اطاعت و بندگيت از همه چيز گذشته ايم، پس ما را يارى فرما تا رضاء و خشنودى تو را به دست آوريم). خدايا با رفتن پيغمبرت از بين ما دشمنى پنهان آشكار گشت، و ديگهاى كينه ها به جوش آمد. خدايا از نبودن پيغمبرمان و بسيارى دشمنان و پراكندگى خواهشها و انديشه هامان به تو شكايت مى كنيم (رنجش خود را از اين مردم به تو اظهار مى نمائيم تا آنان را به كيفر رسانى، پس از اين رو از تو درخواست مى كنيم آنچه را كه حضرت شعيب بر اثر بدرفتارى امت از تو درخواست نمود و گفت در قرآن كريم س 7 ى 89 است: ربنا افتح بيننا و بين قومنا بالحق و انت خير الفاتحين يعنى) پروردگار ما بين ما و دشمنانمان بحق حكم فرما (حق و راستى را بين ما نمايان ساز تا ايشان بفهمند كدام يك بر حق مى باشيم) و تو بهترين حكم كنندگان هستى (كه حق را نمايان مى سازى).

نامه 016-به يارانش وقت جنگ

امام عليه السلام هنگام جنگ (درباره زد و خورد با دشمن) به ياران خود مى فرمود: گريزى كه در پى آن بازگشت، و شكستى كه بعد از آن هجوم و حمله بد دشمن است بر شما ناگوار نباشد (ننگ ندانيد، چنانكه اعراب تصور مى كنند، زيرا بسا مصلحت در گريز است تا دشمنان سنگرهايشان رها كرده پيش آيند و شما از پشت سر حمله نموده و آنها را محاصره نمائيد، يا آنكه اگر بر اثر هجوم دشمن گريختيد نوميد نشويد، بلكه سبب شكست خود را تدارك كرده باز گرديد) و حقوق شمشيرها را بپردازيد (با دلاورى شمشير بر دشمن فرود آوريد) و پهلوها ى آنها را بر زمين برسانيد (آنان را به خاك افكنده نابود سازيد) و به نيزه افكندنى كه به اندرون دشمن كارگر شده و به شمشير زدن استوار خود را وادار ساخته بسيار كوشش داشته باشيد، و آوازها را بميرانيد (اضطراب و نگرانى به خود راه نداده با دل آرام رو به دشمن آوريد) زيرا آن بيشتر ترس و نگرانى را دور مى كند، سوگند به آنكه دانه را شكافت و انسان را آفريد (منافقين و دورويان مانند معاويه و عمرو ابن عاص و مروان و ديگران در باطن) اسلام نياورند، ولى از ترس زير بار رفتند (خود را مسلمان جلوه دادند) و كفر (شان) را پنهان داشتند، و هن گامى كه براى آن يارى كنندگان يافتند آن را آشكار ساختند (پرچم مخالفت با دين و زد و خورد با ما را افراشتند).