امام عليه السلام به يكى از اصحابش (درباره زن و فرزند) فرموده است: بيشتر كارت را براى زن و فرزندت قرار مده كه اگر آنان دوست خدا باشند خدا دوستانش را تباه نسازد (و در كمك و يارى آنها به غير خود نياز ندارد) و اگر دشمن خدا باشند اندوه و كار تو براى دشمنان خدا چيست؟! (براى اصلاح حال دشمنان او كوشش مكن كه كمك به آنها مستلزم عذاب و كيفر است).
امام عليه السلام (درباره عيبجوئى) فرموده است: بزرگترين زشتى آن است كه زشت بدانى صفتى را كه مانند آن در تو باشد.
در حضور حضرت مردى به مردى كه پسرى براى او به دنيا آمده بود به تهنيت گفت: ليهنئك الفارس يعنى فرزند سوار (يا دانا و زيرك) گوارايت باد (و اين جمله در جاهليت شعار عرب بود كه در مباركباد براى سوارى و كامرانى فرزند فال مى زدند) پس امام عليه السلام فرمود: (در شادباش فرزند) چنين مگو، ولى بگو: خداوند بخشنده را سپاسگزار بوده و فرزند بخشيده شده به تو مباركباد، و اين فرزند به كمال توانائى برسد، و از نيكوكارى او بهره مند گردى.
مردى از كارگردانان حضرت ساختمان بزرگى بنا كرد، پس امام عليه السلام (درباره آشكار شدن دارائى) فرمود: درهمها (نقره سكه دار) سرهاشان را آشكار كردند (آنها را كه پنهان مى داشتى فاش شد) ساختمان توانگرى تو را وصف مى كند (نشانه دارائى تو مى باشد).
به امام عليه السلام گفتند: اگر در خانه مردى را به رويش ببندند و او را در آن (بى آذوقه) بگذارند روزيش از كجا مى آيد؟ آن حضرت (درباره روزى) فرمود: از جائى كه اجل و مردنش مى آيد (از هر راه كه مرگ مى آيد خدايتعالى قادر و توانا است كه روزى را از آن راه بياورد پس چنانكه در بسته از آمدن مرگ مانع نمى شود از رسيدن روزى هم مانع نمى گردد).
امام عليه السلام گروهى را از كسى كه از آنها مرده بود تسليت داده امر به شكيبائى نمود و (درباره مرگ) فرمود: اين مرگ او نه به شما آغاز يافت و نه انجام (تا ناگوار باشد بلكه همه در آن يكسانند) و اين يار شما (در زندگى) سفر مى كرد (از شما دور مى شد) پس انگاريد كه به يكى از سفرهاى خود رفته است كه به سوى شما باز آيد و اگر باز نيامد (و نخواهد هم آمد) شما نزد او مى رويد (پس افسردگى بر دورى از او بيجا است).
امام عليه السلام (در ترغيب به سپاسگزارى و شكيبائى) فرموده است: اى مردم، بايد خدا شما را از نعمت و بخشش (خود) ترسان ببيند چنانكه از عذاب و كيفر (خويش) هراسان مى بيند (بايد هميشه مواظب سپاسگزارى از نعمتهاى خدا باشيد و كفران ننمائيد كه به عذاب و كيفر گرفتار شويد) محققا كسى كه فراخ گردد بر او دارائى كه در دست دارد و آن را (سبب) به تدريج رسيدن به عذاب نبيند (و ناسپاسى نمايد) از ترسناكى ايمن و آسوده گشته (غافل مانده) است، و كسى كه تنگدست گردد و آن را آزمايش (خود) نبيند (و شكيبائى از دست دهد) پاداشى را كه اميد و آرزو به آن است (براى شكيبا مقرر گشته) تباه ساخته است.